بطور خصوص و علی الخصوص و بخصوص. بویژه. (ناظم الاطباء) : طبع بشریت است و خصوصاً از آن ملوک که دشوار آید ایشان را دیدن کس که مستحق جایگاه ایشان باشد. (تاریخ بیهقی). و نخجیرگاهی معروف است خصوصاً کوهستان کوبنجان. (فارسنامۀ ابن بلخی). و این احتیاط واجب آمد نگاه داشت نسل را خصوصاً نژاد پادشاهی. (فارسنامۀ ابن بلخی). خصوصاً در شب بتقریب در محلی آن قصۀ غلبه گرگرا عرضه داشتم. (انیس الطالبین)
بطور خصوص و علی الخصوص و بخصوص. بویژه. (ناظم الاطباء) : طبع بشریت است و خصوصاً از آن ملوک که دشوار آید ایشان را دیدن کس که مستحق جایگاه ایشان باشد. (تاریخ بیهقی). و نخجیرگاهی معروف است خصوصاً کوهستان کوبنجان. (فارسنامۀ ابن بلخی). و این احتیاط واجب آمد نگاه داشت نسل را خصوصاً نژاد پادشاهی. (فارسنامۀ ابن بلخی). خصوصاً در شب بتقریب در محلی آن قصۀ غلبه گرگرا عرضه داشتم. (انیس الطالبین)
یگانه یکرنگ، نهانی درونی، ویژه از آن شخصی داخل: (زندگی خصوصی اشخاص را در نظر میگیرد)، صمیمی: (با او خصوصی است) یا نامه (مراسله) خصوصی. نامه ای که فقط بدست مخاطب باید برسد و محرمانه است
یگانه یکرنگ، نهانی درونی، ویژه از آن شخصی داخل: (زندگی خصوصی اشخاص را در نظر میگیرد)، صمیمی: (با او خصوصی است) یا نامه (مراسله) خصوصی. نامه ای که فقط بدست مخاطب باید برسد و محرمانه است