جدول جو
جدول جو

معنی خصاص - جستجوی لغت در جدول جو

خصاص
درویشی نیازمندی، شکاف سوراخ، جامه کوچک
تصویری از خصاص
تصویر خصاص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواص
تصویر خواص
ویژگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلاص
تصویر خلاص
رها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خصوص
تصویر خصوص
ویژه
فرهنگ واژه فارسی سره
سرب اسرب ارزیز. توضیح: رصاص بر دو قسم است: سیاه که همان سرب و ابار باشد سپید که قلعی و قصدیر بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جصاص
تصویر جصاص
گچ فروش، گچکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضاص
تصویر خضاص
اندک پیرایه، گول، یکسر، گردن بند جانور، زرفین (طوق) بندیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراص
تصویر خراص
بسیار دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصوص
تصویر خصوص
خاص کردن، ویژه ساختن خرابات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصائص
تصویر خصائص
شایستگی ها و سزاواری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصایص
تصویر خصایص
جمع خصیصه خاصیتها اختصاصات شایستگیها سزاواریها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصان
تصویر خصان
بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصام
تصویر خصام
جمع خصم، دشمنان در هم آویختگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصال
تصویر خصال
خویها، خصلتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصاف
تصویر خصاف
دروغگو، دمپایی دوز پینه دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصار
تصویر خصار
آزار، زیر جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصاب
تصویر خصاب
شکوفه، خرما بن پر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصاء
تصویر خصاء
اخته کردن، خایه کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ناب، گزیده، بوته بوته زرگری، مهر پاک، زرناب ویچارش رستن رهیدن رهیدن در پارسی رها شدن و آزاد شدن از بند و زندان یا بردگی و یا کار دشوار و بیماری است رستن از کژی دور گشتن و به راستی روی آوردن و رستگاری است. نمونه نخست: شکارش نجوید رهایی زبند اسیرش نخواهد خلاص از کمند (سعدی) نمونه دویم برای} خلاص {با آرش} رستن: {جان ببستم به میان شمع صفت از سر شوق تا نسوزی ز غم عشق نیابی تو خلاص (حافظ)، جفت که با نوزاد بیرون آید، سره زردرست رهایی یافتن نجات یافتن، رهایی رستگاری نجات. بی غش ناب نا آمیخته (طلا نقره روغن و جز آن)، نجات دهنده، آزار کننده، رها کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواص
تصویر خواص
جمع خاصه، نزدیکان، مقربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاص
تصویر مصاص
راز، سر، خالص چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جصاص
تصویر جصاص
گچ کار، گچ گر، گچ فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خراص
تصویر خراص
تخمین زنندۀ وزن و اندازۀ کالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاص
تصویر خلاص
خالص و بی غش به ویژه طلا، نقره یا روغن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصایص
تصویر خصایص
خصیصه ها، ویژگی ها، جمع واژۀ خصیصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاص
تصویر خلاص
رهایی یافتن، نجات یافتن، رهایی، نجات، صمیمیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رصاص
تصویر رصاص
قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، ارزیر، ارزیز،
سرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواص
تصویر خواص
نزدیکان، مقابل عوام، بزرگان، برگزیدگان، ویژگی ها، خاصیت ها مثلاً خواصّ دارویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصام
تصویر خصام
دشمنی، پیکار، نزاع، جدال
جمع واژۀ خصم، دشمنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصاص
تصویر قصاص
کسی که در محافل قصه گویی می کند، داستان سرا، قصه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فصاص
تصویر فصاص
فص ها، نگینهای انگشتری، مفاصل استخوان، جمع واژۀ فص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصوص
تصویر خصوص
موضوع، مبحث
به خصوص، به ویژه، مخصوص کسی یا چیزی بودن
به خصوص: به ویژه، خاص، ویژه مثلاً رفتار به خصوص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فصاص
تصویر فصاص
نگین فروش
فرهنگ لغت هوشیار
مانند آنچه داده باشی، بازستدن، کشنده یکی را کشتن، مجازات قاتل مطابق عمل مرتکب شده داستانسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لصاص
تصویر لصاص
دزیدن
فرهنگ لغت هوشیار