جدول جو
جدول جو

معنی خشکه - جستجوی لغت در جدول جو

خشکه
ویژگی دستمزدی که به جای جیرۀ جنسی به کسی پرداخت می شود مثلاً جیرۀ خشکه، نقدی،
هر نوع نانی که هنگام پختن آن را مانند بیسکویت خشک می کنند،
خشک مثلاً سرفه خشکه،
نوعی فولاد سخت و بی آب که در قالب سازی به کار می رود،
خشک کرده شده مثلاً آلبالو خشکه
تصویری از خشکه
تصویر خشکه
فرهنگ فارسی عمید
خشکه
(خُ کَ / کِ)
پلاو (پلو) بی روغن، آردگندم ناپخته. (برهان قاطع) ، نان مخصوصی است. (یادداشت بخط مؤلف) ، نوعی آهن زودشکن. (یادداشت بخط مؤلف) ، در اصطلاح تدبیر منزل بمعنی استخدام نوکر و خادمه است با ماهیانۀ نقدی بی طعام و بی لباس. (یادداشت بخط مؤلف).
- زراعت خشکه، زراعت دیمی. (یادداشت بخط مؤلف).
- سرفه خشکه، سرفۀ بدون خلط. (یادداشت بخط مؤلف).
- سرماخشکه، سرمای بدون بارندگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خشکه
نوعی آهن زود شکن
تصویری از خشکه
تصویر خشکه
فرهنگ لغت هوشیار
خشکه
((خُ کِ))
هرچیز خشک، آردی که سبوس آن را نگرفته باشند، فولاد، پلوی بدون روغن، بهای چیزی به نقد
تصویری از خشکه
تصویر خشکه
فرهنگ فارسی معین
خشکه
خشکیده، محل خشک، بهای نقدی، زمینی که به صورت دیم کشت شود.، بهانی نقدی، محل خشک، خشکیده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ذره های نرم و خاک مانند که از نرم شدن و ساییده شدن چیزی به دست می آید مثلاً خاکه قند، خاکه زغال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشته
تصویر خشته
مفلس، بینوا، بی چیز، تهیدست، برای مثال معذور کن ای شیخ که گستاخی کردم / زیرا که غریبم من و مجر و حم و خشته (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشکه
تصویر بشکه
ظرف چوبی یا فلزی بزرگ استوانه ای شکم دار برای آب، شراب، نفت یا مایع دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
خشک و بی آب بودن، مقابل دریا، زمین، برّ، یبوست، خشک سالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشکه
تصویر بشکه
ظرف چوبین بزرگ سر بسته برای آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکه
تصویر خاکه
خاک مانند و نرم ساییده شده خاکه زغال خاکه قند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
یبوست، ضد تری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشته
تصویر خشته
بینوا بی چیز تهیدست مفلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لشکه
تصویر لشکه
پاره تکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشکه
تصویر بشکه
((بُ کِ))
ظرف بزرگ شکم دار به شکل استوانه برای آب یا شراب، چلیک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاکه
تصویر خاکه
((کِ))
خرده های بسیار ریز هر چیز، خاک مانند و نرم، ساییده شده، خاکه زغال، خاکه قند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشته
تصویر خشته
((خِ یا خَ تِ))
بینوا، بی چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
Stodginess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
lourdeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
Schwerfälligkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
важкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
sztywność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
笨拙
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
peso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
pesantezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
pesadez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
тяжеловесность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
stijfheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
ความเคร่งขรึม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
kekakuan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
गंभीरता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
כבדות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
堅苦しさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
딱딱함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خشکی
تصویر خشکی
sıkıcılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی