معنی خشه - جستجوی لغت در جدول جو

خشه

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوشه — تصویر خوشه

(دخترانه)

تعدادی دانه میوه یا گل که به محوری متصل باشند، دسته ای از ستارگآنکه به نظر می رسد خواص مشترکی دارند، نام ششمین صورت فلکی که به شکل دوشیزه ای که خوشه گندم به دست است

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از بخشه — تصویر بخشه

مؤنث واژۀ بخش، بهره، حصه، نصیب، قسمت

فرهنگ فارسی عمید

(بَ شَ / شِ)

حصه و بهره. (آنندراج). بهره و حصه و قسمت و بخش. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

(اَ خِشْ شَ)

جمع واژۀ خشاش

لغت نامه دهخدا

تصویری از خشته — تصویر خشته

بینوا بی چیز تهیدست مفلس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشکه — تصویر خشکه

نوعی آهن زود شکن

فرهنگ لغت هوشیار

مقابل تر، آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد آنچه که رطوبت و نم نداشته باشد یابس بی نم مقابل تر مرطوب، آنچه که فاقد آب باشد بی آب مقابل آبدار مرطوب، گیاه پژمرده بی ثمر، خالص سره زر خشک، خسیس ممسک. یا خشک و خالی. فقط تنها: (ببوسه خشک و خالی قناعت کرد)

مقابل تر، آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد آنچه که رطوبت و نم نداشته باشد یابس بی نم مقابل تر مرطوب، آنچه که فاقد آب باشد بی آب مقابل آبدار مرطوب، گیاه پژمرده بی ثمر، خالص سره زر خشک، خسیس ممسک. یا خشک و خالی. فقط تنها: (ببوسه خشک و خالی قناعت کرد)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشف — تصویر خشف

آواز، جنبش، خواری

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشر — تصویر خشر

آزناکی آزمندی، گریز از بیم گریختن

فرهنگ لغت هوشیار

نوعی رستنی که جزو شاخه نهانزادان است و ساقه و برگ دارد ولی ریشه و گل ندارد و بجای ریشه دارای کرکهای ریز در پایین ساقه است که گیاه بوسیله آنها مواد غذایی را جذب میکند. بعضی از اقسام آن هم ساقه ندارند

فرهنگ لغت هوشیار

آجر خام و ناپخته، پاره ای گل که آنرا در قالبی ریزند و چون شکل قالب بخود گرفت قالب را خارج از آن کنند و سپس آن پاره گل بشکل قالب گرفته را در آفتاب گذارند تا خشک شود و بعد آنرا در ساختمانها بکار برند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشب — تصویر خشب

چوب درست

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشم — تصویر خشم

غضب، غیظ، قهر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خره — تصویر خره

جانورکی است که هر چه بر زمین افتد بخورد، موریانه، کرم چوب خوار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشی — تصویر خشی

ترسیدن، هراسان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشا — تصویر خشا

کشت تباه زمین گل، سنگناک، کبت خانه (کبت هم آوای برف زنبور) کندو

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خسه — تصویر خسه

زفتی زفتگری ناخن خایی پنبه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشل — تصویر خشل

بد و ناپسند از هر چیز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خبه — تصویر خبه

خاکشیر خرگوشک شفترک، پسته زمین گود، پاره پازه ای از جامه خفه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خشن — تصویر خشن

درشت از هر چیز، زمخت، ناهموار، ناهنجار، درشت گردیدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خطه — تصویر خطه

زمینی که جهت بنا کردن عمارت گرداگرد آن خط کشیده باشند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خپه — تصویر خپه

آنکه دچار خفگی شده گلو فشرده، 0 فشردگی گلو

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خدشه — تصویر خدشه

خراش، هول، بیم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خده — تصویر خده

گونه رخساره، گودال دراز رخسار دیم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خاشه — تصویر خاشه

ریزه چوب و علف ریزه دم مقراض و امثال آن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از جشه — تصویر جشه

پیمان روغن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اشه — تصویر اشه

اشق

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خفه — تصویر خفه

فشردگی گلو، خبه، نفس بریده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خپه — تصویر خپه

خفه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از خدشه — تصویر خدشه

خراش

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از خشن — تصویر خشن

تند خو

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از خفه — تصویر خفه

خپه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از خوشه — تصویر خوشه

اپی

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از خشن — تصویر خشن

نکره

فرهنگ واژه فارسی سره