- خشنو
- راضی، شاد شادمان خوشحال
معنی خشنو - جستجوی لغت در جدول جو
- خشنو
- خشنود، شاد، شادمان، خوشحال، راضی، قانع
- خشنو ((خُ))
- خشنود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راضی، خوشحال، مسرور، خرسند، شادمان
شاد، شادمان، خوشحال، راضی، قانع
راضی، شادمان
شنوا شنونده. نوعی سیگار که بنام شهر اشنو (اشنویه) (آذربایجان) نامیده شده
زن فاجره، زن فاحشه
کچل کل افرع
راضی، شاد شادمان خوشحال
کچل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، چسنگ، طاس، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
خودفروش، روسپی، خودنما، خودستا، لاف زن
نام تجاری نوعی سیگار که به نام شهر اشنو یا اشنویه (از شهرهای آذربایجان غربی) نامیده شده
رضایت رضا، شادی شادمانی
خرسندی، خوشحالی، شادی و شادمانی
خرسندی، شادمانی
نکره
تند خو
درشت از هر چیز، زمخت، ناهموار، ناهنجار، درشت گردیدن
دشنامگویی
شنونده و دریابنده
فاقد نرمش و مهربانی، تندخو مثلاً نگاه خشن،
فاقد لطافت یا ظرافت، زمخت مثلاً صدای خشن،
مقابل نرم، زبر، ناهموار مثلاً پوست خشن
کبود
فاقد لطافت یا ظرافت، زمخت مثلاً صدای خشن،
مقابل نرم، زبر، ناهموار مثلاً پوست خشن
کبود
شنیدن، پسوند متصل به واژه به معنای شنونده مثلاً پند شنو، نصیحت شنو
گیاهی است از انواع بوریا که از آن جامه بافند و درویشان پوشند
مادرزن، مادرشوهر
Bristly, Curt, Hoarse, Coarsely, Gruff, Jarring, Raspy, Rough
шершавый , грубо , резкий , грубый , хриплый , охрипший , шероховатый
stachelig, grob, kurz, heiser, schroff, rau
шершавий , грубо , різкий , грубий , хрипкий , охриплий , шорсткий