جدول جو
جدول جو

معنی خشن - جستجوی لغت در جدول جو

خشن
فاقد نرمش و مهربانی، تندخو مثلاً نگاه خشن،
فاقد لطافت یا ظرافت، زمخت مثلاً صدای خشن،
مقابل نرم، زبر، ناهموار مثلاً پوست خشن
کبود
تصویری از خشن
تصویر خشن
فرهنگ فارسی عمید
خشن
(تَ)
جمع واژۀ اخشن. (از منتهی الارب). رجوع به ’اخشن’ شود
درشت گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
خشن
(خَ شَ)
گیاهی باشد که از آن جامه بافند و فقیران و درویشان پوشند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری) ، جامۀ ساخته شده از خشن:
برکش میخ غم ز دل پیش که صبح برکشد
این خشن هزارمیخ از سر چرخ چنبری.
خاقانی.
ای که ترا به زخشن جامه نیست
حکم بر ابریشم و بادامه نیست.
نظامی.
- خشن پوشیدن، جامه ای که از گیاه خشن بافته باشند در بر کردن. (ناظم الاطباء).
، منافق بودن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خشن
(خَ شِ)
مخفف خشین و آن بازیی باشد نه سفید و نه سیاه. (از برهان قاطع). خشین. خشنسار. (حاشیۀ برهان قاطع). در لغت نامۀ فرس ص 124 بنا بر قول حاشیۀ برهان قاطع آمده: خشن سپید بود و همین است در صحاح الفرس
لغت نامه دهخدا
خشن
(خَ شِ)
درشت از هر چیز. (قاموس اللغه). مقابل لین. صلب. زبر. زمخت. ناهموار. ناخوار. ناهنجار. (یادداشت بخط مؤلف). درشت غیر املس از هرچیزی. (از منتهی الارب). ج، خشان، یکی از پانزده وجعی که صاحب نام اند: دردی است که با او درشتی و زبری در عضو باشد. (شرح نصاب) درقانون در مبحث ’الاوجاع التی لها اسماء’ شیخ می گوید: سبب وجعالخشن... و صاحب ذخیره خوارزمشاهی گوید: العی است گویی چیزی درشت به آن موضع میرسد
لغت نامه دهخدا
خشن
درشت از هر چیز، زمخت، ناهموار، ناهنجار، درشت گردیدن
تصویری از خشن
تصویر خشن
فرهنگ لغت هوشیار
خشن
((خَ ش))
درشت، زبر، تندخو، نامهربان
تصویری از خشن
تصویر خشن
فرهنگ فارسی معین
خشن
گیاهی است از انواع بوریا که از آن جامه بافند و درویشان پوشند
تصویری از خشن
تصویر خشن
فرهنگ فارسی معین
خشن
((خَ شَ))
مرغابی ای بزرگ تیره رنگ و سفید سر، بازی که نه سفید باشد نه سیاه
تصویری از خشن
تصویر خشن
فرهنگ فارسی معین
خشن
تند خو
تصویری از خشن
تصویر خشن
فرهنگ واژه فارسی سره
خشن
نکره
تصویری از خشن
تصویر خشن
فرهنگ واژه فارسی سره
خشن
درشت، زبر، ضخیم، ناهموار، نخاله، بی ادب، پرخاشگر، تند، تندخو، ستیزه خو، عصبانی، عنیف، ناملایم
متضاد: نرم، لطیف، ملایم، جدی، سخت گیر، ناهنجار، ناخوش آیند، زمخت، خشک، نافرهیخته، بی فرهنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خشن
صارمٌ
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به عربی
خشن
Bristly, Curt, Hoarse, Coarsely, Gruff, Jarring, Raspy, Rough
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خشن
rugueux, grossièrement, abrupt, rauque, discordant
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خشن
刺激的 , 粗鲁地 , 生硬的 , 粗暴的 , 嘶哑的 , 刺耳的 , 沙哑的 , 粗糙的
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به چینی
خشن
mgumu, kwa ukrough, mkali, mkatili, sauti ya kijasho, kuudhi, kukavu, rough
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خشن
шершавый , грубо , резкий , грубый , хриплый , охрипший , шероховатый
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به روسی
خشن
stachelig, grob, kurz, heiser, schroff, rau
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به آلمانی
خشن
шершавий , грубо , різкий , грубий , хрипкий , охриплий , шорсткий
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خشن
کھردرا , کھچاکھچ طریقے سے , کھردرا , کھنک دار , کانٹے دار
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به اردو
خشن
খসখসে , খারাপভাবে , খসখসে , খসখসে , গলা শুষ্ক , বিরক্তিকর , খসখসে
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به بنگالی
خشن
거친 , 거칠게 , 쉰 , 귀에 거슬리는
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به کره ای
خشن
dikenli, kabaca, sert, boğuk, rahatsız edici, pürüzlü
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خشن
áspero, grosseiramente, ríspido, rouco, discordante
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خشن
とげとげしい , 粗雑に , ぶっきらぼうな , 荒い , しゃがれた , 不協和音の
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خشن
גס , באופן גס , מחוספס , גרון צרוד , צורם , צרוד , מחוספס
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به عبری
خشن
कांटेदार , बर्बर तरीके से , कड़ा , कठोर , खराश , चिढ़ाने वाला , खुरदुरा
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به هندی
خشن
kasar, dengan kasar, serak, keras
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خشن
ขรุขระ , อย่างหยาบ , หยาบ , เสียงแหบ , เสียงรบกวน , หยาบ , ขรุขระ
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به تایلندی
خشن
szorstki, szorstko, chrypliwy, chrypiący
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به لهستانی
خشن
áspero, groseramente, cortante, ronco, discordante
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خشن
ruvido, grossolanamente, brusco, rude, rauco, stridente
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خشن
ruw, grof, kortaf, hees, schurend, schor
تصویری از خشن
تصویر خشن
دیکشنری فارسی به هلندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشنی
تصویر خشنی
زن فاجره، زن فاحشه
فرهنگ لغت هوشیار