معنی خشن خشن درشت، زبر، ضخیم، ناهموار، نخاله، بی ادب، پرخاشگر، تند، تندخو، ستیزه خو، عصبانی، عنیف، ناملایممتضاد: نرم، لطیف، ملایم، جدی، سخت گیر، ناهنجار، ناخوش آیند، زمخت، خشک، نافرهیخته، بی فرهنگ فرهنگ واژه مترادف متضاد