- خشمن
- خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
معنی خشمن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عداوت و خصومت تنازع
گمنام، بی قدر
غضبناک خشمناک
جمع خشن، درشت ها
کود گندم بود که بعد از آن پاک کنند، توده گندم و جو باشد از کاه پاک کنند
درشت خو
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
محصول درو شده و روی هم ریخته که هنوز نکوبیده و کاه آن را جدا نکرده اند، کنایه از تودۀ چیزی
خرمن ماه (مه): کنایه از هالۀ ماه،برای مثال آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق / خرمن مه به جوی خوشۀ پروین به دو جو (حافظ - ۸۱۴)
خرمن ماه (مه): کنایه از هالۀ ماه،
خشینه، نوعی باز با چشم های سیاه و پرهای کبود در پشت، ویژگی این نوع باز مثلاً باز خشین
((خَ مَ))
فرهنگ فارسی معین
توده هر چیز، محصول گندم یا جو یا برنج و دیگر غلات که روی هم انباشته باشند، توده غله که هنوز آن را نکوفته و جدا نکرده باشند، هاله ماه
کسی که بدی و زیان کس دیگر را بخواهد و کینه از او در دل داشته باشد، بدخواه، عدو، خصم
Conspirator, Enemy, Foe
заговорщик , враг
Verschwörer, Feind
змовник , ворог
spiskowiec, wróg
阴谋者 , 敌人 , 敌人
conspirador, inimigo
cospiratore, nemico
conspirador, enemigo
conspirateur, ennemi
samenzweerder, vijand
konspirator, musuh
مؤامرٌ , عدوٌّ
साजिशकर्ता , शत्रु , दुश्मन
מְזִימָה , אויב , אויב
陰謀者 , 敵
음모자 , 적 , 적
komplo yapan, düşman
mpangaji, adui
ผู้สมรู้ร่วมคิด , ศัตรู , ศัตรู