نوعی مرغابی بزرگ و تیره رنگ با سر سفید، برای مثال پیاده همی شد ز بهر شکار / خشنسار بود اندر آن رودبار (فردوسی - ۱/۱۹۱)، از آن کردار کاو مردم رباید / عقاب تیز برباید خشنسار (دقیقی - ۹۹)
نوعی مرغابی بزرگ و تیره رنگ با سر سفید، برای مِثال پیاده همی شد ز بهر شکار / خشنسار بود اندر آن رودبار (فردوسی - ۱/۱۹۱)، از آن کردار کاو مردم رباید / عقاب تیز برْباید خشنسار (دقیقی - ۹۹)
زمین خشک و بی آب و علف، برای مثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲) مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
زمین خشک و بی آب و علف، برای مِثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲) مبهوت، بهت زده، سرگردان، برای مِثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
قصبۀ خونسار، مرکز بخش خونسار از شهرستان گلپایگان. واقع در 30 هزارگزی جنوب گلپایگان با هوای سرد، آب آن از چشمۀ حوض مرده زنده گشت و چشمه پیر گرگیخان تأمین میشود. جمعیت قصبه در حدود 2500 نفر است و در حدود 300 باب مغازه و دکان و دو بازار دارد از ادارات دولتی دارای بخشداری وشهرداری و دارایی و آمار و ثبت اسناد و بهداری و بانک ملی و فرهنگ و پست و تلگراف است و نیز یک باب دبیرستان و 10 باب دبستان دارد و از آثار قدیمه امامزاده احمد و بابا ترک است که از دوران صفویه می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). از آنجاست آقا جمال و آقا حسین خونساری از علماء عهد صفویه. (انجمن آرا). - چاپ خونسار، نوعی چاپ سنگی است و آن از بدترین چاپها می باشد چه از حیث بدی کاغذ وخط و چه از جهت سهل انگاری طبع و غلط مطبعی. - خرس خونسار، خرس این ناحیه معروف است و به آن مثل می زنند. - گز خونسار، گز بسیار معروفی است که از کوههای خونسار بدست می آید و برای حلویات و دارو بکار میرود
قصبۀ خونسار، مرکز بخش خونسار از شهرستان گلپایگان. واقع در 30 هزارگزی جنوب گلپایگان با هوای سرد، آب آن از چشمۀ حوض مرده زنده گشت و چشمه پیر گرگیخان تأمین میشود. جمعیت قصبه در حدود 2500 نفر است و در حدود 300 باب مغازه و دکان و دو بازار دارد از ادارات دولتی دارای بخشداری وشهرداری و دارایی و آمار و ثبت اسناد و بهداری و بانک ملی و فرهنگ و پست و تلگراف است و نیز یک باب دبیرستان و 10 باب دبستان دارد و از آثار قدیمه امامزاده احمد و بابا ترک است که از دوران صفویه می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). از آنجاست آقا جمال و آقا حسین خونساری از علماء عهد صفویه. (انجمن آرا). - چاپ خونسار، نوعی چاپ سنگی است و آن از بدترین چاپها می باشد چه از حیث بدی کاغذ وخط و چه از جهت سهل انگاری طبع و غلط مطبعی. - خرس خونسار، خرس این ناحیه معروف است و به آن مثل می زنند. - گز خونسار، گز بسیار معروفی است که از کوههای خونسار بدست می آید و برای حلویات و دارو بکار میرود
زمینی را گویند که از آب دور باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خشک زار: گرمسیری ز خشکساری بوم کرده باد شمال را بسموم. نظامی. ، زمینی که باران بر آن نباریده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خشک زار: به هر خشکساری که خسرو رسید ببارید باران گیابردمید. نظامی. ، بدبخت. پژمرده. بی حاصل. (یادداشت بخط مؤلف) : چون سیرت چرخ را بدیدم کو کرد نژند و خشکسارم. ناصرخسرو
زمینی را گویند که از آب دور باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خشک زار: گرمسیری ز خشکساری بوم کرده باد شمال را بسموم. نظامی. ، زمینی که باران بر آن نباریده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خشک زار: به هر خشکساری که خسرو رسید ببارید باران گیابردمید. نظامی. ، بدبخت. پژمرده. بی حاصل. (یادداشت بخط مؤلف) : چون سیرت چرخ را بدیدم کو کرد نژند و خشکسارم. ناصرخسرو
دهی است از دهستان هلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 24 هزارگزی شمال باختر آمل و یک هزارگزی جنوب شوسه کناره و پنج هزارگزی باختر محمود آباد. این ده در دشت قرار دارد باآب و هوای معتدل و مرطوب. آب آن از آبش رود و فاضلاب شرفنی و برچنده و محصول آن برنج و کنف و مختصر غلات وشغل اهالی زراعت و معدن نفت در اراضی این آبادی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 151 شود
دهی است از دهستان هلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 24 هزارگزی شمال باختر آمل و یک هزارگزی جنوب شوسه کناره و پنج هزارگزی باختر محمود آباد. این ده در دشت قرار دارد باآب و هوای معتدل و مرطوب. آب آن از آبش رود و فاضلاب شرفنی و برچنده و محصول آن برنج و کنف و مختصر غلات وشغل اهالی زراعت و معدن نفت در اراضی این آبادی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 151 شود
ضبط دیگر ’خوانسار’ است و این ضبط را یاقوت در معجم و خواندمیر در حبیب السیر ج 3 ص 516 چ کتاب خانه خیام آورده: ’خانسار از اعمال جربادقان (گلپایگان)’ و یاقوت آورد: احمد بن حسن بن احمد بن علی بن حصیب مکنی به ابوسعد خانساری منسوب به این ناحیه (خانسار) است، او از ابی طاهر محمد بن احمد بن عبدالرحیم و جز او حدیث شنید، (از معجم البلدان یاقوت حموی)
ضبط دیگر ’خوانسار’ است و این ضبط را یاقوت در معجم و خواندمیر در حبیب السیر ج 3 ص 516 چ کتاب خانه خیام آورده: ’خانسار از اعمال جربادقان (گلپایگان)’ و یاقوت آورد: احمد بن حسن بن احمد بن علی بن حصیب مکنی به ابوسعد خانساری منسوب به این ناحیه (خانسار) است، او از ابی طاهر محمد بن احمد بن عبدالرحیم و جز او حدیث شنید، (از معجم البلدان یاقوت حموی)
نوعی از مرغابی باشد که پشت او سیاه رنگ و بر میان سر خال سپیدی دارد و او را خشین سار به جهت آن گویند که بباز سیاه رنگ می ماند چه خشین باز سیاه رنگ و سار بمعنی ’مانند’ باشد. (برهان قاطع) : از آن کردار کو مردم رباید عقاب تیز نر باید خشین سار. دقیقی. برگهای رز چون پای خشین ساران زرگون ایدون همچون رخ بیماران. منوچهری
نوعی از مرغابی باشد که پشت او سیاه رنگ و بر میان سر خال سپیدی دارد و او را خشین سار به جهت آن گویند که بباز سیاه رنگ می ماند چه خشین باز سیاه رنگ و سار بمعنی ’مانند’ باشد. (برهان قاطع) : از آن کردار کو مردم رباید عقاب تیز نر باید خشین سار. دقیقی. برگهای رز چون پای خشین ساران زرگون ایدون همچون رخ بیماران. منوچهری
مخفف خوان سالار که سفره چی و بکاول و طباخ باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : خوان سار اجل نمی کند راست بر خوانچۀ تیغ کاسۀ سر. اثیرالدین اخسیکتی (از آنندراج)
مخفف خوان سالار که سفره چی و بکاول و طباخ باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : خوان سار اجل نمی کند راست بر خوانچۀ تیغ کاسۀ سر. اثیرالدین اخسیکتی (از آنندراج)
دهی است از دهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در پنجاه و چهار هزارگزی خاور گاوبندی. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در پنجاه و چهار هزارگزی خاور گاوبندی. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نوعی مرغابی بزرگ تیره رنگ میان سر سفید باشد و ترکان قشقلدان می گویند. (از ناظم الاطباء) (آنندراج). مرغابی کوچکتر از کودزه. (از صحاح الفرس). در حاشیۀ برهان قاطع دکتر معین آمده. از خشن (ه. م) مخفف خشین (ه. م) + سار (=سر) لغهً بمعنی ’دارندۀ سر آبی سیاه’: از آن کردار کو مردم رباید عقاب تیز برباید خشنسار. دقیقی. پیاده همی شد ز بهر شکار خشنسار دید اندرآن رودبار. فردوسی. برگهای رز چون پای خشنسار زرگون ایدون چون دو رخ بیماران. منوچهری. لب چشمه ها پر خشن سار و ماغ زده صف شقایق همه دشت و راغ. اسدی. ز مرجان هر تذروی قیمتی پیرایه ای دارد ز دیبا هر خشنساری گران سرمایه ای دارد. لامعی
نوعی مرغابی بزرگ تیره رنگ میان سر سفید باشد و ترکان قشقلدان می گویند. (از ناظم الاطباء) (آنندراج). مرغابی کوچکتر از کودزه. (از صحاح الفرس). در حاشیۀ برهان قاطع دکتر معین آمده. از خشن (هَ. م) مخفف خشین (هَ. م) + سار (=سر) لغهً بمعنی ’دارندۀ سر آبی سیاه’: از آن کردار کو مردم رباید عقاب تیز برباید خشنسار. دقیقی. پیاده همی شد ز بهر شکار خشنسار دید اندرآن رودبار. فردوسی. برگهای رز چون پای خشنسار زرگون ایدون چون دو رخ بیماران. منوچهری. لب چشمه ها پر خشن سار و ماغ زده صف شقایق همه دشت و راغ. اسدی. ز مرجان هر تذروی قیمتی پیرایه ای دارد ز دیبا هر خشنساری گران سرمایه ای دارد. لامعی