جدول جو
جدول جو

معنی خسقات - جستجوی لغت در جدول جو

خسقات
(خَ سَ)
خوشرویی در سوداگری در یک بار و ترش رویی در بار دیگر و منه: انه لذو خسقات فی البیع، یعنی باری روا می دارد و باری فسخ بیع می کند. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سقات
تصویر سقات
ساقی ها، آب دهنده ها، در تصوف مرشدان و پیران کامل که به مریدان فیض برساند، جمع واژۀ ساقی
فرهنگ فارسی عمید
(خَ / خُفِ / فَ)
جمع واژۀ خفقه و خفقه. (منتهی الارب). رجوع به خفقه و خفقه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سقاه. جمع واژۀ ساقی. آب دهنده: تخت را بسه پایه یکی خاص و دیگری خاتون او سیم جهت سقات و خوان سالاران. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(خَ سَ)
مردی ذوخسقات در بیع، یعنی آنکه باری روا میدارد و باری فسخ میکند
لغت نامه دهخدا