جدول جو
جدول جو

معنی خسفین - جستجوی لغت در جدول جو

خسفین
(خِ)
قریه ای است از حوالی حوران در راه مصر میان لوی و اردن به پانزده میلی دمشق. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی جزء دهستان فراهان علیا، بخش فرمهین شهرستان اراک، 10000 گزی شمال باختر فرمهین سر راه فرعی اتومبیل رو بلوک ضیاءالملک. دامنه. سردسیر. سکنه 204 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بنشن، پنبه، میوه جات، چغندر قند. شغل اهالی زراعت و گله داری، قالیچه بافی مرغوب. راه آن مالرو است. از فرمهین در تابستان اتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13)
لغت نامه دهخدا
چیزی است شبیه به آنچه نجاران فانه نامند و طرف تیز آن را زیر چیزهای سنگین کنند و بکوبند تا فرورود و بیشتر در کندن سنگها از کوه بکار برند
لغت نامه دهخدا
(خِ فَ نِ)
بصیغۀ تثنیه، مثنی خلف. (منتهی الارب) (از تاج العروس). منه: ولدت الشاه خلفین، زاد گوسفند سالی نر و سالی دیگر ماده.
- ذات خلفین، تبر دو سر. (منتهی الارب). ج، ذوات الخلفین
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ نِ)
بصیغۀ تثنیه مثنی خلف (منتهی الارب).
- ذات الخلفین، تبر دو سر. ج، ذوات الخلفین
لغت نامه دهخدا
(خُفْ فَ)
تثنیۀ خف ّ. جفت موزه. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به خف ّ در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام وادی ای است و گویند نام قریتی است در میان ’ینبع’ و مدینه که در دره ای واقع و سری به ینبع و سر دیگری به خشر دارد و سپس بدریا منتهی می گردد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسفین
تصویر اسفین
یونانی تازی گشته گاوه از ابزارها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سفینه، کشتی ها کشتی یونانی تازی گشته کاوه فانه چوب شکاف شکافنده چوب شکاف (تیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفین
تصویر سفین
((سَ فِ))
شکافنده
فرهنگ فارسی معین