معنی سفین - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سفین
سفین
- سفین
- جمع سفینه، کشتی ها کشتی یونانی تازی گشته کاوه فانه چوب شکاف شکافنده چوب شکاف (تیر)
فرهنگ لغت هوشیار
سجین
- سجین
- زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
فرهنگ لغت هوشیار
سرین
- سرین
- نشستگاه آدمی، ران و کفل چیزی که هنگام خواب و راحت به جهت نرمی سر و گردن در زیر سر نهند و سر بر آن گمارند وآنرا از پشم و پنبه آکنده باشند، بالش
فرهنگ لغت هوشیار