جدول جو
جدول جو

معنی خسفه - جستجوی لغت در جدول جو

خسفه
(خُ فَ)
یک گردکان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
خسفه
(خَ فَ)
واحد خسف. یک گردکان. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
خسفه
(خَ فَ)
آبی است بسیار و آن سر نهر محلم است بهجر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خطفه
تصویر خطفه
خیره کردن چشم به وسیلۀ برق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خسته
تصویر خسته
ویژگی کسی یا چیزی که از کار و فعالیت زیاد کم توان شده است، کنایه از آزرده، مجروح، دردمند، برای مثال به تیرش خسته شد ویس دلارام / برآمد دلش را زآن خستگی کام (فخرالدین اسعد - ۱۳۰)، کنایه از عاشق
هسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرفه
تصویر خرفه
گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد، تورک، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخله، بخیله، بوخل، بوخله، بیخیله، بقلة الحمقا
فرهنگ فارسی عمید
(اَ سِ فَ)
جمع واژۀ خسیف. چاههای بسیارآب در زمین سنگناک که آب آن منقطع نشود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخسفه
تصویر اخسفه
جمع خسیف، چاه های پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطفه
تصویر خطفه
درخشیدن، خیره کردن ویژگی درخش
فرهنگ لغت هوشیار
چیده گیاهی است از تیره ای بنام خرفه جزو رده جدا گلبرگها که خودرو و دارای ساقه های سرخی است که روی زمین میخوابد. گلبرگهایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است. تخم آن در پزشکی بکار میرود پر پهن فرفهن فرفین بوخله خفرج بقله الحمقاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصفه
تصویر خصفه
سپید و سیاه دو موی، درز کفش سپید و سیاه دو موی، درز کفش
فرهنگ لغت هوشیار
نواستن (بی اشتهایی گویش گیلکی) آبکشی، ناسازی، پیاپیی، شکم روش، گند دهانی آکیدن (عیب داشتن)، نادانی، گولی، دلشدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیفه
تصویر خیفه
بیشه شیر، کارد ترس بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفه
تصویر تسفه
نادانی گولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخفه
تصویر سخفه
سبک مغزی، تنگی تنگروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسته
تصویر خسته
((خَ تِ))
مجروح، آزرده، فرسوده رنجدیده، زمینی که از بسیاری آمد و شد خاک آن کوفته و نرم شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسته
تصویر خسته
هسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرفه
تصویر خرفه
((خُ فِ یا فَ))
گیاهی است از تیره خرفه، جزو رده جداگلبرگ ها، گلبرگ هایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است، تخم آن در پزشکی به کار می رود، پرپهن، فرفهن، فرفین، بوخله، خفرج، بقله الحمقاء، پخل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسته
تصویر خسته
Drained, Exhausted, Fatigued, Tired, Tiredly, Weary
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خسته
تصویر خسته
épuisé, fatigué
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خسته
تصویر خسته
疲れ果てた , 疲れた , 疲れた様子で
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خسته
تصویر خسته
מרוט , עייף , עייף , עייף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خسته
تصویر خسته
थका हुआ , थका हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خسته
تصویر خسته
kelelahan, lelah, dengan lelah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خسته
تصویر خسته
เหนื่อย , เหนื่อย , เหนื่อย , อย่างเหนื่อย , เหนื่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خسته
تصویر خسته
uitgeput, moe
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خسته
تصویر خسته
esausto, stanco, stancamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خسته
تصویر خسته
agotado, exhausto, fatigado, cansado, cansadamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خسته
تصویر خسته
exausto, fatigado, cansado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خسته
تصویر خسته
精疲力尽的 , 疲倦的 , 疲倦地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خسته
تصویر خسته
wyczerpany, zmęczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خسته
تصویر خسته
виснажений , втомлений , втомлено
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خسته
تصویر خسته
erschöpft, müde
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خسته
تصویر خسته
истощённый , измотанный , усталый , устало
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خسته
تصویر خسته
지친 , 피곤한 , 피곤하게
دیکشنری فارسی به کره ای