جدول جو
جدول جو

معنی خسرانگری - جستجوی لغت در جدول جو

خسرانگری
(خُ گَ)
انتساب بواسطۀ ازدواج. (ناظم الاطباء). خویشی سببی. (یادداشت بخط مؤلف) ، خواستگاری. (ناظم الاطباء) ، عروسی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ گَ)
داماد. (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دَ گَ)
حیله گری. مکاری. فریبکاری:
همه دستانگری بود آن چو پیدا گشت راز او
خرد هم داستان نبود که باشد شاه دستانگر.
معزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خسرانی
تصویر خسرانی
((خُ سُ))
منسوب به پدرزن یا پدرشوهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویرانگری
تصویر ویرانگری
خرابکاری، انهدام
فرهنگ واژه فارسی سره