دهی است جزء دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در پانزده هزارگزی جنوب رودسر و سه هزارگزی رحیم آباد، کوهستانی و معتدل و مرطوب، آب آن از چشمه و محصول آن لبنیات، شغل اهالی گله داری، راه آنجا مالرو است این ده از دو محله بالا و پائین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در پانزده هزارگزی جنوب رودسر و سه هزارگزی رحیم آباد، کوهستانی و معتدل و مرطوب، آب آن از چشمه و محصول آن لبنیات، شغل اهالی گله داری، راه آنجا مالرو است این ده از دو محله بالا و پائین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
جای ریختن خاک یا خاک روبه، برای مثال بیفتد همه رسم جشن سده / شود خاکدان جمله آتشکده (فردوسی۲ - ۲۴۸۹) ، چو در خاکدان لحد خفت مرد / قیامت بیفشاند از موی گرد (سعدی۱ - ۱۸۹) کنایه از دنیا، برای مثال همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بدند از خاک، بازان خاک گشتند (ناصرخسرو - لغت نامه - خاکدان) ، خانۀ خاکدان دو در دارد / تا یکی را برد یکی آرد (نظامی۴ - ۷۳۴)
جای ریختن خاک یا خاک روبه، برای مِثال بیفتد همه رسم جشن سده / شود خاکدان جمله آتشکده (فردوسی۲ - ۲۴۸۹) ، چو در خاکدانِ لحد خفت مرد / قیامت بیفشاند از موی گرد (سعدی۱ - ۱۸۹) کنایه از دنیا، برای مِثال همه زاین خاکدان اندرگذشتند / بُدَند از خاک، بازان خاک گشتند (ناصرخسرو - لغت نامه - خاکدان) ، خانۀ خاکدان دو در دارد / تا یکی را بَرَد یکی آرد (نظامی۴ - ۷۳۴)
نیک و خوب و راست. (ناظم الاطباء) : که این را ندانم چه خوانند و کیست نخواهد بسامان درین ملک زیست. سعدی (بوستان). کسی گفت و پنداشتم طیبت است که دزدی بسامان تر از غیبت است. سعدی (بوستان). بسامانم نمی پرسی نمیدانم چه سر داری بدرمانم نمی کوشی نمیدانی مگر دردم. حافظ. ، بسبۀ سفلی، بگفتۀ اصطخری ازاعمال فرغانه است. (از معجم البلدان) ، بسبۀ علیا، این محل نیز بگفتۀ اصطخری از اعمال فرغانه است و نخستین ناحیه از نواحی فرغانه است هنگامی که از سوی خجنده بدان درآیند. (از معجم البلدان)
نیک و خوب و راست. (ناظم الاطباء) : که این را ندانم چه خوانند و کیست نخواهد بسامان درین ملک زیست. سعدی (بوستان). کسی گفت و پنداشتم طیبت است که دزدی بسامان تر از غیبت است. سعدی (بوستان). بسامانم نمی پرسی نمیدانم چه سر داری بدرمانم نمی کوشی نمیدانی مگر دردم. حافظ. ، بسبۀ سفلی، بگفتۀ اصطخری ازاعمال فرغانه است. (از معجم البلدان) ، بسبۀ علیا، این محل نیز بگفتۀ اصطخری از اعمال فرغانه است و نخستین ناحیه از نواحی فرغانه است هنگامی که از سوی خجنده بدان درآیند. (از معجم البلدان)
دهی است از دهستان جی بخش حومه شهرستان اصفهان واقع در 7 هزارگزی خاور اصفهان و یک هزارگزی شوسۀ سابق یزد به اصفهان و 650 تن سکنه دارد، آب آن از زاینده رود و راه آنجا ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان جی بخش حومه شهرستان اصفهان واقع در 7 هزارگزی خاور اصفهان و یک هزارگزی شوسۀ سابق یزد به اصفهان و 650 تن سکنه دارد، آب آن از زاینده رود و راه آنجا ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
معمور دایر بر پا مقابل ویران خراب: شهر آبادان کشور آبادان، مزروع کاشته، پر مشحون ممتلی، سالم تن درست فربه: (شتر به فربه و آبادان گشت) (کلیله)، مرفه در رفاه، ماء مون ایمن مصون یا آبادان بودن، بصفت آبادان متصف بودن
معمور دایر بر پا مقابل ویران خراب: شهر آبادان کشور آبادان، مزروع کاشته، پر مشحون ممتلی، سالم تن درست فربه: (شتر به فربه و آبادان گشت) (کلیله)، مرفه در رفاه، ماء مون ایمن مصون یا آبادان بودن، بصفت آبادان متصف بودن