دهی است از دهستان ام الفخر بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 20 هزارگزی شمال شادگان و دو هزارگزی باختری راه فرعی اتومبیل رو اهواز به شادکان، دشت، گرمسیر، آب از رود خانه جراحی، محصول آن خرما و غلات و برنج، شغل اهالی آنجا زراعت و تربیت نخل و حشم داری، صنایع دستی عباو حصیربافی، راه در تابستان اتومبیل رو، ساکنین از طایفۀ خنافره اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ام الفخر بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 20 هزارگزی شمال شادگان و دو هزارگزی باختری راه فرعی اتومبیل رو اهواز به شادکان، دشت، گرمسیر، آب از رود خانه جراحی، محصول آن خرما و غلات و برنج، شغل اهالی آنجا زراعت و تربیت نخل و حشم داری، صنایع دستی عباو حصیربافی، راه در تابستان اتومبیل رو، ساکنین از طایفۀ خنافره اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
سست رفتن بر روی زمین. به آرامی و کندی در روی زمین راه رفتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس) (متن اللغه) (قاموس) (لسان العرب)
سست رفتن بر روی زمین. به آرامی و کندی در روی زمین راه رفتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس) (متن اللغه) (قاموس) (لسان العرب)
عطای نیکو و خوب دادن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فربه شدن بدن و باریک گردیدن گردن کسی. (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
عطای نیکو و خوب دادن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فربه شدن بدن و باریک گردیدن گردن کسی. (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
مزبله در فارسی: خاکدان آخالدان کلجه سرگیندان شتله خاکروبه دان پنه جای ریختن سرگین خاکروبه: ماکیان تا ببام مزبله بیش نپرد گرچه بال دارد و پر. (وحشی) جمع مزابل
مزبله در فارسی: خاکدان آخالدان کلجه سرگیندان شتله خاکروبه دان پنه جای ریختن سرگین خاکروبه: ماکیان تا ببام مزبله بیش نپرد گرچه بال دارد و پر. (وحشی) جمع مزابل