بارهنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زبان برّه، بارتنگ، لسان الحمل، جرغول، چرغول، جرغون
بارهَنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زَبان بَرّه، بارتَنگ، لِسانُ الحَمَل، جَرغول، چَرغول، جَرغون
مرغی است بزرگ از جنس هوبره و گوشت آن لذیذ، خرد آنرا چال و بزرگ آنرا خرچال گویند. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). قسمی از مرغابی است کبودرنگ و بزرگ. (از ناظم الاطباء). مرغی باشد کبودفام و بزرگ و بیشتر در آب باشد و بتازی حباری گویند و بعضی گویند مرغ گوشت ربایست که آنرا خاد گویند. (فرهنگ اوبهی). نام مرغی است بزرگ جثه که گوشت آن لذیذ بوده و آنرا بباز و شاهین و امثال آن شکار کنند. (فرهنگ جهانگیری). بترکی توقدری گویندو بعضی گویند مرغی است آبی و کبودرنگ و بزرگ که ترکان وقداق خوانند که بعضی آنرا ’سرخاب’ و ’میش مرغ’ هم گفته اند. (برهان قاطع). حباری ̍. جرز. (زمخشری). چرز. چغوک. چکاوک. چلوک. چگاو. سرخاب. مانورک. ابوالملیح. شوار. قبره. (از شرفنامۀ منیری) : شکار باز خرچال و کلنگ است. عنصری. همیشه در فزع از وی سپاههای ملوک چنان کجابنواحی عقاب بر، خرچال. ؟ (لغت فرس). به اهتمام کند هر زمان عقاب عتاب بعهد معدلت او کبوتر و خرچال. شمس فخری. مرغی است شبیه به حباری ̍، از آن کوچکتر و در کنار آبها می باشد، گرم و غلیظ و مولد خون سوداوی و مصلحش مهرّا پختن و با دارچینی و آبکامه بدون روغنها استعمال نمودن. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، کودن. (از ناظم الاطباء)
مرغی است بزرگ از جنس هوبره و گوشت آن لذیذ، خرد آنرا چال و بزرگ آنرا خرچال گویند. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). قسمی از مرغابی است کبودرنگ و بزرگ. (از ناظم الاطباء). مرغی باشد کبودفام و بزرگ و بیشتر در آب باشد و بتازی حباری گویند و بعضی گویند مرغ گوشت ربایست که آنرا خاد گویند. (فرهنگ اوبهی). نام مرغی است بزرگ جثه که گوشت آن لذیذ بوده و آنرا بباز و شاهین و امثال آن شکار کنند. (فرهنگ جهانگیری). بترکی توقدری گویندو بعضی گویند مرغی است آبی و کبودرنگ و بزرگ که ترکان وقداق خوانند که بعضی آنرا ’سرخاب’ و ’میش مرغ’ هم گفته اند. (برهان قاطع). حُباری ̍. جَرْز. (زمخشری). چرز. چغوک. چکاوک. چلوک. چگاو. سرخاب. مانورک. ابوالملیح. شوار. قبره. (از شرفنامۀ منیری) : شکار باز خرچال و کلنگ است. عنصری. همیشه در فزع از وی سپاههای ملوک چنان کجابنواحی عقاب بر، خرچال. ؟ (لغت فرس). به اهتمام کند هر زمان عقاب عتاب بعهد معدلت او کبوتر و خرچال. شمس فخری. مرغی است شبیه به حُباری ̍، از آن کوچکتر و در کنار آبها می باشد، گرم و غلیظ و مولد خون سوداوی و مصلحش مهرّا پختن و با دارچینی و آبکامه بدون روغنها استعمال نمودن. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، کودن. (از ناظم الاطباء)
گیاهی است که آنرا بارتنگ خوانند و در دواها خصوصاً در پاکیزه کردن جراحتها بی نظیر است و تخم آنرا ناکوفته با گلاب گرم کرده بخورند جراحت امعاء را نافع باشد و ریم آهنج بیخ آن است و آنرا بعربی لسان الحمل خوانند و بعضی گویند گیاهی است که آنرا خرگوشک می خوانند. قابض است و رفع اسهال کند و بعضی دیگر گویند تخمی است که بزرقطونا گویندش و خرغول بسبب آن می گویند که شبیه است بگوش خر، چه غول در فارسی بمعنی گوش است و اسب غول هم بهمین جهت گویند. (برهان قاطع) (ازفرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)
گیاهی است که آنرا بارتنگ خوانند و در دواها خصوصاً در پاکیزه کردن جراحتها بی نظیر است و تخم آنرا ناکوفته با گلاب گرم کرده بخورند جراحت امعاء را نافع باشد و ریم آهنج بیخ آن است و آنرا بعربی لسان الحمل خوانند و بعضی گویند گیاهی است که آنرا خرگوشک می خوانند. قابض است و رفع اسهال کند و بعضی دیگر گویند تخمی است که بزرقطونا گویندش و خرغول بسبب آن می گویند که شبیه است بگوش خر، چه غول در فارسی بمعنی گوش است و اسب غول هم بهمین جهت گویند. (برهان قاطع) (ازفرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)