جدول جو
جدول جو

معنی خرنتی - جستجوی لغت در جدول جو

خرنتی
(خَ رِ)
خنثی. (دزی ج 1 ص 367)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرنای
تصویر خرنای
کرنا، شیپور بزرگ، نای جنگی، کرنای، کارنای، نای رویین، نای ترکی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ رَ تا)
مرد بدخو. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
شیپور. سپیدمهره. سپیدمهرۀ ترسایان. (یادداشت بخط مؤلف). کرنای. (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع) :
پای کوبد سر پرچم چو زند گام براه
جنگ شیر علم و لحن سرود خرنای.
سیف اسفرنگی (از جهانگیری).
اندر آن روز که مشاطۀ تأیید ظفر
شده از خون جبان پیکر شمشیر آرای
مرد در هم جهد از غایت فرط کینه
اسب بر هم فتد از هیبت بانگ خرنای.
رضی الدین نیشابوری (از فرهنگ جهانگیری).
، نام سرود و لحنی است در موسیقی. (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ تا)
نام مرغی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرنای
تصویر خرنای
کرنای، لحن و سرودی از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرنای
تصویر خرنای
((خُ))
کرنای، لحن و سرودی از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
کم هوشی، کم حواسی، فراموش کاری، کودنی، ابلهی، کندذهنی، خنگی، حماقت
فرهنگ واژه مترادف متضاد