جدول جو
جدول جو

معنی خرنای

خرنای
کرنا، شیپور بزرگ، نای جنگی، کرنای، کارنای، نای رویین، نای ترکی
تصویری از خرنای
تصویر خرنای
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خرنای

خرنای

خرنای
شیپور. سپیدمهره. سپیدمهرۀ ترسایان. (یادداشت بخط مؤلف). کرنای. (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع) :
پای کوبد سر پرچم چو زند گام براه
جنگ شیر علم و لحن سرود خرنای.
سیف اسفرنگی (از جهانگیری).
اندر آن روز که مشاطۀ تأیید ظفر
شده از خون جبان پیکر شمشیر آرای
مرد در هم جهد از غایت فرط کینه
اسب بر هم فتد از هیبت بانگ خرنای.
رضی الدین نیشابوری (از فرهنگ جهانگیری).
، نام سرود و لحنی است در موسیقی. (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

سرنای

سرنای
پارسی تازی گشته سرنا سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

کرنای

کرنای
کَرنا، شیپور بزرگ، نای جنگی، خَرنای، کارنای، نای رویین، نای تُرکی
کرنای
فرهنگ فارسی عمید

خرناس

خرناس
خُرّوپُف، صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید، خُرخُر، خَرُه، خَراخَر، خُرنِش، غَطیط
خرناس کشیدن: خرخر کردن
خرناس
فرهنگ فارسی عمید

کرنای

کرنای
آلت شنیدن کران، نوعی از نفیر، بوق، شیپور، کرنا، نای بزرگ که آنرا می نوازند
فرهنگ لغت هوشیار