جدول جو
جدول جو

معنی خرمان - جستجوی لغت در جدول جو

خرمان
(خُ)
نام کوهی است در هشت میلی بقعه ای که حجاج بیت اﷲ از طریق عراق بدانجا احرام می بندند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
خرمان
(خُ)
کذب. دروغ. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب). منه: جاء فلان بالخرمان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمان
تصویر فرمان
(پسرانه)
دستور، حکم، حکم، امر، دستور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرمان
تصویر آرمان
(پسرانه)
هدف، قابل جستجو، آرزو، خواهش، امید، آرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
(دخترانه)
آنکه با ناز و تکبر راه می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرمان
تصویر زرمان
(دخترانه)
مانند زر، بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرمان
تصویر آرمان
آرزو، امید، آرزوی بزرگ، حسرت
آرمان خوردن: حسرت خوردن، حسرت بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
خرامنده، در حال خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرمان
تصویر غرمان
خشمناک، خشمگین، غمگین، برای مثال دشمن خویش را بری فرمان / هرزمان دوست را کنی غرمان (نصیر ادیب - لغتنامه - غرمان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمان
تصویر فرمان
امر، دستور، حکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود، حکم، وسیله ای دایره ای شکل برای هدایت خودرو، رل
فرمان بردن: کنایه از اطاعت کردن
فرمان راندن: کنایه از حکومت کردن
فرمان دادن: امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن
فرمان یافتن: دریافت کردن فرمان، کنایه از مردن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رَ)
دو کوه است از دیار بنی باهله. عمرو بن احمر راست:
فیا راکباً أما عرضت فبلّغن
قبائلنا بالاخرمین و جورم.
(ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
تثنیۀ اخرم. دو اخرم سر کتف. دو استخوان سوراخ دار یکی در طرف حنک اعلی و دیگری در دو کتف از جانب بازو و دو زائده که در طرف گو کتف است ودر سر کتف گوی که زائدۀ سر استخوان بازو در آن است و طرف این گو دو زائده دارد یکی بالا و دیگری زیر
لغت نامه دهخدا
تصویری از خربان
تصویر خربان
صاحب خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمان
تصویر سرمان
کلیزسیاه از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیمان
تصویر خیمان
بیم، بد دلی، ترفندگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصمان
تصویر خصمان
دشمنان، عدوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرصان
تصویر خرصان
جمع خرص، نیزه ها نگین های زر و سیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان
تصویر فرمان
حکم، امر، دستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
رونده با ناز و تکبر و تبخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرمان
تصویر حرمان
نومیدی، نا امیدی، محرومی، یاس، بی بهرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرطمان
تصویر خرطمان
دراز
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از طایفه نخیلات و از محصولات گرمسیری که دارای میوه ایست شیرین و لذیذ و گوارا موسوم بخرما و آنرا مخ نیز گویند و در جنوب ایران این درخت فراوان است
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه ای چرمین که درویشان و مسافران بر پهلو بندند و پول و اشیا دیگر را در آن ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرمان
تصویر جرمان
تن و بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرمان
تصویر زرمان
پیری، کهنسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرمان
تصویر آرمان
آرزو وامید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمان
تصویر درمان
دوا و دارو، چاره، مداوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرمان
تصویر آرمان
آرزو، امید، حسرت، اندوه، اصل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرمان
تصویر حرمان
((حِ))
بی بهره بودن، بیرون ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
((خُ))
رونده با ناز و تکبر و تبختر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمان
تصویر فرمان
آمره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرمابن
تصویر خرمابن
نخل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درمان
تصویر درمان
مداوا، شفا، علاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرمان
تصویر آرمان
ایده، هدف
فرهنگ واژه فارسی سره
خرمالو، خرمالوی جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی