شیر زیبا، آنکه حکومت مقدس دارد، شهریاری مقدس، پادشاهی مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام مؤسس سلسله ساسانی اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان، ، فرزند ساسان
شیر زیبا، آنکه حکومت مقدس دارد، شهریاری مقدس، پادشاهی مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام مؤسس سلسله ساسانی اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان، ، فرزند ساسان
کسی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود و بعد از صاحب امتیاز و مدیر دارای اختیارات برای اداره کردن امور روزنامه و حک و اصلاح مطالب آن باشد
کسی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود و بعد از صاحب امتیاز و مدیر دارای اختیارات برای اداره کردن امور روزنامه و حک و اصلاح مطالب آن باشد
وسیله ای که در اشیاء گران بها از قبیل خودرو، ملک یا گاوصندوق کار گذاشته می شود و در اثر تماس یا قطع و وصل شدن نور به صدا درمی آید، کسی که دزد را دستگیر کند، دزد گیرنده، دزدبگیر
وسیله ای که در اشیاء گران بها از قبیل خودرو، ملک یا گاوصندوق کار گذاشته می شود و در اثر تماس یا قطع و وصل شدن نور به صدا درمی آید، کسی که دزد را دستگیر کند، دزد گیرنده، دزدبگیر
مجرای باد در دیوار یا بام خانه، راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند، بادخن، بادغر، حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان، خانه یا زمینی که در معرض وزش باد باشد
مجرای باد در دیوار یا بام خانه، راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند، بادخن، بادغر، حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان، خانه یا زمینی که در معرضِ وزش باد باشد
خردی. کوچکی: من از خردگی رانده ام با سپاه که ویران کنم دودۀ ساوه شاه. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 5 ص 2252). زمین زینهاری بود ننگ تو بدین خردگی کردن آهنگ تو. فردوسی. نگاه کن که بقا را چگونه می کوشد بخردگی منگر دانۀ سپندان را. ناصرخسرو. گندم سخت از جگر افسردگی است خردی او مایۀ بی خردگی است. نظامی
خردی. کوچکی: من از خردگی رانده ام با سپاه که ویران کنم دودۀ ساوه شاه. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 5 ص 2252). زمین زینهاری بود ننگ تو بدین خردگی کردن آهنگ تو. فردوسی. نگاه کن که بقا را چگونه می کوشد بخردگی منگر دانۀ سپندان را. ناصرخسرو. گندم سخت از جگر افسردگی است خردی او مایۀ بی خردگی است. نظامی
شجاع و دلاور گیرنده. (برهان) : یکی مرد بد نام او اردشیر سواری گرانمایۀ گردگیر. دقیقی. دریغ آن هژبرافکن گردگیر دلیر و جوان و سوار و هژیر. فردوسی. دلیر است و اسب افکن و گردگیر عقاب اندرآرد ز گردون به تیر. فردوسی. چنین گفت کاین مرد جنگی به تیر سوار کمندافکن و گردگیر. فردوسی. از آن ره برهمن یکی مرد پیر به آواز گفت ای یل گردگیر. اسدی. یل اژدهاکش به گرز و به تیر سوار هژبرافکن گردگیر. اسدی. فرستاد با نامه ای بر حریر به گرشاسب گردنکش گردگیر. اسدی
شجاع و دلاور گیرنده. (برهان) : یکی مرد بُد نام او اردشیر سواری گرانمایۀ گردگیر. دقیقی. دریغ آن هژبرافکن گردگیر دلیر و جوان و سوار و هژیر. فردوسی. دلیر است و اسب افکن و گردگیر عقاب اندرآرد ز گردون به تیر. فردوسی. چنین گفت کاین مرد جنگی به تیر سوار کمندافکن و گردگیر. فردوسی. از آن ره برهمن یکی مرد پیر به آواز گفت ای یل گردگیر. اسدی. یل اژدهاکش به گرز و به تیر سوار هژبرافکن گردگیر. اسدی. فرستاد با نامه ای بر حریر به گرشاسب گردنکش گردگیر. اسدی
درخشگیر میله نوک تیزیست که انتهای آنرا از فلزی اکسید نشدنی مانند طلای سفید بپوشند و بوسیله نواری عریض مسی بزمین وصل کنند و میله را برفرازعمارات نصب نمایند تا از خطر صاعقه مصون مانند
درخشگیر میله نوک تیزیست که انتهای آنرا از فلزی اکسید نشدنی مانند طلای سفید بپوشند و بوسیله نواری عریض مسی بزمین وصل کنند و میله را برفرازعمارات نصب نمایند تا از خطر صاعقه مصون مانند