جدول جو
جدول جو

معنی خرداذیه - جستجوی لغت در جدول جو

خرداذیه
(خُ ذی یَ)
جام می که ایام عید در آن شراب می نوشند. (از حاشیۀ ص 172 کتاب الجماهر بیرونی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خردادبه
تصویر خردادبه
(پسرانه)
مرکب از خرداد (نام فرشته نگهبان آب) + به (بهتر، خوبتر)، نام جد دانشمندی ایرانی در قرن سوم که درعلم جغرافیا مهارت داشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گردانیه
تصویر گردانیه
گوشه ای در دستگاه نوا
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بی یَ)
طایفه ای از غلات دوازده امامیان که منتظر خروج مهدی هستند از سردابی که در ری است و هر بامداد جمعه پس از نماز اسبی لگام کرده بدانجا برند و سه بار گویند یا امام بسم الله. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ یَ / یِ)
مرکب از بر + خیره، برخیر. به بیهودگی. برعبث. رجوع به خیر و خیره شود:
ور ایدونکه نزدیک افراسیاب
ترا تیره گشتست برخیره آب.
فردوسی.
ز بیدادی نوذر تاجور
که برخیره گم کرد راه پدر.
فردوسی.
بدو گستهم گفت کین نیست روی
تو برخیره بر راه بالا مپوی.
فردوسی.
بر پایۀ علمی برآی خوش خوش
برخیره مکن برتری تمنا.
ناصرخسرو.
چون خوری اندوه گیتی کو فرو خواهدت خورد
چون کنی برخیره او را کز تو بگریزد طلب.
ناصرخسرو.
و گرش نیست مایه برخیره
آسمان را بگل نینداید.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(خُ)
می. شراب. (از منتهی الارب). رجوع به خردادی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ یَ / یِ)
نام پرده ای از موسیقی. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(خُ ری یَ)
سوداء. (از متن اللغه) (از معجم الوسیط). یقال: عقاب خداریه،ناقه خداریه. (از معجم الوسیط) (از مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(سَ نی یَ)
جزیره ای است بزرگ به دریای مغرب. (منتهی الارب). جزیره ای است در بحر مغرب کبیر که غیر از صقلیه و اقریطس جزیره ای بزرگتر از آن نیست. (معجم البلدان). جزیره ای است متعلق به ایتالیا واقع در جنوب جزیره کرس که دارای 880000 تن جمعیت است و شهر معتبرآن کاگابیاری است. (از ناظم الاطباء). نام جزیره ای است به دریای روم اندر جنوب رومیه، گرد او سیصد میل است. (حدود العالم). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 21، 140، 141، 142 و الحلل السندسیه ص 110، 290، 292، 293، 294، 299، 308، 313، 320، 321، 322 و 324 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ نی یَ)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ یَ)
جزیره ای بزرگ در بحر مغرب، آنجا پس از اندلس و صقلیه و اقریطش بزرگتر از آن نیست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردانیه
تصویر گردانیه
نوایی است از موسیقی قدیم و آن آواز دوم از شش آواز قدیم بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردایه
تصویر گردایه
مجموعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
يقطع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
Pulverization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
pulvérisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
טחינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
پاؤڈر بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
গুঁড়া করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
kusaga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
öğütme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
분쇄
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
粉砕
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
vermaling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
चूर्णीकरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
penghancuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
การบดละเอียด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
pulverización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
polverizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
粉碎
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
rozdrabnianie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
подрібнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
Zerkleinerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
измельчение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
pulverização
دیکشنری فارسی به پرتغالی