- خرخر
- آوای باد، آواز آب، آوای آله (عقاب) آوای ناصاف گوشخراش مانند صدایی که از کشیدن قطعه ای سنگچوب یا آهن در روی زمین یا چیزی دیگر شنیده شود
معنی خرخر - جستجوی لغت در جدول جو
- خرخر
- صدای ناصاف و گوش خراش، مثل صدایی که از کشیدن یک تکه سنگ آهن یا چوب بر روی چیز دیگر بلند شود
- خرخر
- خرّوپف، صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید
خرخر، خره، خراخر، خرنش، غطیط، خرناسه
- خرخر ((خُ خُ))
- آوازی که از گلوی فشرده یا در خواب از گلوی شخص خفته و بعضی حیوانات برآید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حلقوم
خرخر خرو پف آوای ناصاف گوشخراش مانند صدایی که از کشیدن قطعه ای سنگچوب یا آهن در روی زمین یا چیزی دیگر شنیده شود. گلو قصبه الریه نای گلو
گلو، قسمت عقب دهان که از بالا به دهان و از طرف پایین به مری و قصبه الریه اتصال دارد، حلق
زر خرید
آوازی که از گلوی شخص خفته یا کسی که گلویش را فشرده باشند برآید
آوازی که از گلوی فشرده یا در خواب از گلوی شخص خفته و بعضی حیوانات (مانند گربه) بر آید خراک
آواز کردن بهنگام خواب یا بهنگام جنگی، بانگ کردن آب
راننده و برنده خر خربنده خرکچی
آب روان
خرکچی، آنکه خر کرایه می دهد
خرّوپف، صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید
خرخر، خرناس، خره، خرنش، غطیط
خرخر، خرناس، خره، خرنش، غطیط
خرنرینه نره خر مقابل ماده خر: نرخری گربه پشت ماده خری برجهدوافتدش براونظری... (مسعودسعد. 579)، مرددرشت وخشن وبی ادب
((شَ. خَ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که ملک و مال مورد اختلاف یا چک و سفته برگشتی را از صاحبانشان به بهای ارزان می خرد
تیمار کردن اسب
Grumbling
Snoring
бурчащий
grummelnd
schnarchen
хропіння
буркотливий
chrapanie
marudzący
resmungando