- خرجی
- هزینه روزانه
معنی خرجی - جستجوی لغت در جدول جو
- خرجی
- هزینۀ روزانه، پولی که برای هزینۀ خاصی لازم است، مقابل خاصّه، معمولی، متعارف
- خرجی ((خَ))
- هزینه، هزینه زندگی
خاصه خرجی: ول خرجی تبعیض آمیز، بذل و بخشش اسراف آمیز و معمولاً غیرعادلانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کیسه ای که در وسط دو دهانه دارد و درآن لباس یا خوراکی میگذارند
دو کیسۀ متصل به هم که روی چهارپا، موتورسیکلت، دوچرخه یا شانه قرار می دهند
((خُ))
فرهنگ فارسی معین
کیسه مانندی که بر پشت چهارپا می گذارند و از دو طرف آویزان شده در آن اجناس را قرار می دهند، خورجین، خرج، خرجین
انیرانی، بیگانه، فرنگی، بیرونی
واشدگاه
قایق
منسوب به خارج و خارجه
شادمانی، خوشحالی، سرور
سخت بی ادبانه، سطبر، زمخت، خشن
کم عقلی از پیری خرف بودن
دانش آموخته
مان مانه (اثاث البیت)
بچگی، کودکی، طفولیت
امید مندی، امید داشتن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری، جمع ترجیحت
امیدوار شدن، امید داشتن
نوعی قایق کوچک پارویی یا موتوری، زورق
از مردم گرجستان، از قوم گرج، زبان قوم گرج
مربوط به خارج از کشور، بیگانه، تهیه شده در خارج از کشور، مقابل داخلی
آنچه مربوط به بیرون و ظاهر چیزی باشد، بیرونی
کسی که بر خلیفۀ وقت خروج کند
کسی که معتقد به مذهب خوارج باشد
آنچه مربوط به بیرون و ظاهر چیزی باشد، بیرونی
کسی که بر خلیفۀ وقت خروج کند
کسی که معتقد به مذهب خوارج باشد
جامۀ ردامانندی که بر روی جامه های دیگر بر تن می کنند
این واژه را شاد فراهم آورنده آنندراج از غیاث اللغات برگرفته و آن را تازی دانسته یک لا گونه ای پوشش در ویشانه است نوعی جبه صوفیان
قایق موتوری یا پاروئی کوچک
منسوب به گرج: از قوم گرج گرجستانی، زبان مردم گرجستان، خط مردم گرجستان
کوچکی، کودکی
External, Exterior, Foreign, Outer, Outgoing, Exterior
Muggy
внешний , иностранный , общительный