جدول جو
جدول جو

معنی خذی - جستجوی لغت در جدول جو

خذی
(تَطْ)
سست و مسترخی گردیدن چیزی. (از ناظم الاطباء) ، سست و کوفته گردیدن گوش و از بن کج شدن آن بسوی روی. (از منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خذی
(خُ ذَی ی)
از القاب خر است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خهی
تصویر خهی
خه، آفرین، احسنت، خوشا
فرهنگ فارسی عمید
(اَ ذا)
سست گوش. (مهذب الاسماء) (زوزنی). گاوگوش. (دستوراللغه). مؤنث: خذواء
لغت نامه دهخدا
(خَ عَ)
نوعی از طعام که از گوشت ریزه سازند و بفارسی شامی گویند. (از ناظم الاطباء). نوعی از طعام یا گوشت ریزه است شامیان را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ فَ)
نام آبی است کعب بن عبدبن ابی بکر بن کلاب. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ)
زن مست. (منتهی الارب). مؤنث خذیم
لغت نامه دهخدا
(خَ)
گوش بریده، مرد مست. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ ذَ)
در سمرقند این کلمه اطلاق به ’زن بزرگ’ و ’شاهزاده خانم’ میشود. (از دزی ج 1 ص 356) ، در برخی از نواحی خراسان در تداول عامه، ارباب را خذین گویند
لغت نامه دهخدا
(تَطْ)
روان شدن زردآب جراحت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخذی
تصویر مخذی
رام کننده خوار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزی
تصویر خزی
پست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوی
تصویر خوی
خصلت، طبیعت، عادت، خلق، روش، طرز، رسم، سرشت، اصل، فطرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خهی
تصویر خهی
کلمه تحسین زه اخهی، خوشا، مرحبا خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنی
تصویر خنی
زشت، فحش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمی
تصویر خمی
کجی انحنا اعوجاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلی
تصویر خلی
آسوده دل، کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفی
تصویر خفی
نهان، پوشیده، پنهان کردن، گوشه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسی
تصویر خسی
پشمباف بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشی
تصویر خشی
ترسیدن، هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصی
تصویر خصی
اخته تخم کشیده مردی که بیضه اش را کشیده باشند اخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خری
تصویر خری
حماقت، سفاهت، بلادت و نادانی، جهالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خای
تصویر خای
در زیر دندان نرم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطی
تصویر خطی
دستنویس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبی
تصویر خبی
پنهان کرده، پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذع
تصویر خذع
ریزه کردن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذق
تصویر خذق
پیخال سرگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذیم
تصویر خذیم
گوش بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رذی
تصویر رذی
بیمارگران سخت بیمار، سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذی
تصویر بذی
بیهوده گو بد زبان بی شرم، بد زبان ناسزاگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذی
تصویر آذی
موج دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذم
تصویر خذم
جوانمرد بریده شدن، مست گردیدن، شتافتن بردن، پاره پاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطی
تصویر خطی
دستنویس، دست نویس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آذی
تصویر آذی
خیزابه، کوهه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوی
تصویر خوی
عرق
فرهنگ واژه فارسی سره