ناخن. چنگل، برگ تاک، ثرب، پردۀ دل. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). در منتهی الارب در ذیل این معنی آمده است: او لحیمه رقیقه فصل بین الاضلاع او الکبد او زیادتها او حجابها او شیی ابیض رقیق لازق بها (یا پاره گوشتی نازک که بین اضلاع و کبد است یا زیاده کبد یا حجاب کبد یا شیی سفید نازکی که بکبد چسبیده است) ، حجاب قلب. (یادداشت بخط مؤلف) ، مردی که زنان او را دوست میدارند و او آنها را برای فجور و فسق دوست میدارد. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). یقال هو خلب نساء. ج، اخلاب، خلباء. یقال: هم اخلاب نساء، هم خلباء نساء
ناخن. چنگل، برگ تاک، ثرب، پردۀ دل. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). در منتهی الارب در ذیل این معنی آمده است: او لحیمه رقیقه فصل بین الاضلاع او الکبد او زیادتها او حجابها او شیی ابیض رقیق لازق بها (یا پاره گوشتی نازک که بین اضلاع و کبد است یا زیاده کبد یا حجاب کبد یا شیی سفید نازکی که بکبد چسبیده است) ، حجاب قلب. (یادداشت بخط مؤلف) ، مردی که زنان او را دوست میدارند و او آنها را برای فجور و فسق دوست میدارد. (از منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). یقال هو خلب نساء. ج، اخلاب، خلباء. یقال: هم اخلاب نساء، هم خلباء نساء