جدول جو
جدول جو

معنی خدفرانی - جستجوی لغت در جدول جو

خدفرانی
(خُ فَ)
منسوب به خدفران
لغت نامه دهخدا
خدفرانی
(خُ فَ)
محمد بن ابی بکر بن ابی صادق خدفرانی. نام فقیه و مدرسی است که از جد مادری خود ابوبکر محمد بن مفتی قطوانی روایت دارد. تولد وی در شوال سال 487 ه. ق. اتفاق افتاده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیرانی
تصویر دیرانی
صاحب دیر، دیرنشین، برای مثال گفت کای کهنه پیر دیرانی / چیست این کسوت مسلمانی (جامی۱ - ۲۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زعفرانی
تصویر زعفرانی
رنگی شبیه رنگ زعفران، زرد، به رنگ زعفران، دارای زعفران مثلاً کباب زعفرانی
فرهنگ فارسی عمید
(خَ چَ)
عمل خرچران
لغت نامه دهخدا
(زَ فَ)
حسن بن محمد بن الصباح، مکنی به ابوعبدالله فقیه از اصحاب شافعی و او مانند ربیع بن سلیمان مرادی مبسوطرا از شافعی روایت کند. (از ابن الندیم) وفات او بسال 260 هجری قمری بوده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 238 و تاریخ گزیده شود
لغت نامه دهخدا
(زَ فَ)
دهی از دهستان دیر است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 147 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(زَ فَ)
منسوب به زعفران. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). منسوب به زعفران. فروشندۀ زعفران. دکان زعفران فروش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منسوب به زعفران که زعفران فروش را افاده می کند. (از انساب سمعانی) ، به رنگ زعفران. زعفری. (فرهنگ فارسی معین). رنگ زرد شبیه به رنگ زعفران. (ناظم الاطباء) رنگ شده به زعفران. به رنگ زعفران. زعفری. مزعفر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یک زعفرانی.
دقیقی.
می زعفرانی که چون خوردیش
رود سوی دل راست چون زعفران.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ج 2 ص 68).
جوان را عذار ارغوانی در تحمل مشاق فراق زعفرانی شد. (سندبادنامه ص 188) ، منسوب است به زعفرانیه که قریه ای است از قرای بغداد که در قسمت کلواذا واقع شده است. (ازانساب سمعانی) رجوع به زعفرانیه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ زُ / زَ)
منسوب بخیزران. (از انساب سمعانی) :
و آن جسم لطیف خیزرانی
درخورد شکنجه نیست دانی.
نظامی.
نی گشته قضیب خیزرانیش
خیری شده رنگ ارغوانیش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خداشناسی. (آنندراج). باایمانی. درستکاری
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ)
منسوب به خاوران
لغت نامه دهخدا
(وُ)
احمد بن ابی بکر بن ابی محمد به جوانی در سال 620 هجری قمری درگذشت. وی یکی از ادبای تبریز است. (از یاقوت در معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خُ فَ)
نام قریتی است به صغد (= سغد) سمرقند در ماوراءالنهر. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرچرانی
تصویر خرچرانی
نگاهبانی الاغ چراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعفرانی
تصویر زعفرانی
نجوانی کرکمی منسوب به زعفران، برنگ زعفران: زعفری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرانی
تصویر دیرانی
دیر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزرانی
تصویر خزرانی
خزری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسرانی
تصویر خسرانی
((خُ سُ))
منسوب به پدرزن یا پدرشوهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیرانی
تصویر دیرانی
((دَ))
منسوب به دیر، دیرنشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
Convulsive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فرفره
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
פרכוסי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
दौरेदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
kejang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
痉挛的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
konwulsyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
судомний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
krampfhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
судорожный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
けいれんの
دیکشنری فارسی به ژاپنی