جویندۀ خدا. طلب کننده خدا. جستجوکننده خدا. کنایه از باایمان و متقی است. صوفیان را عقیده آن است که در هرچه نگرند روی حق بینند و از این جهت آنان در همه اشیاء خداطلب و طلبکار خدایند و ’خداطلب’ و ’طلبکار خدا’ در ادبیات صوفیان بسیار دیده میشود و از آن جمله است بیت زیر: ای آنکه طلب کار خدایی بخود آ از خود بطلب کز تو جدا نیست خدا. ؟
جویندۀ خدا. طلب کننده خدا. جستجوکننده خدا. کنایه از باایمان و متقی است. صوفیان را عقیده آن است که در هرچه نگرند روی حق بینند و از این جهت آنان در همه اشیاء خداطلب و طلبکار خدایند و ’خداطلب’ و ’طلبکار خدا’ در ادبیات صوفیان بسیار دیده میشود و از آن جمله است بیت زیر: ای آنکه طلب کار خدایی بخود آ از خود بطلب کز تو جدا نیست خدا. ؟
داوخواه. نامزد. دوطلب (در تداول مردم قزوین). خواستار. پیشی جوینده در امری بر دیگران. خواستار پیشی گرفتن و تقدم در نوبت: غزاه مطوعه، غازیان داوطلب دل انگیز. - سرباز داوطلب، مقابل اجباری. به که بخواست خود بخدمت سربازی درآید. - داوطلب وکالت، خواهان. وکالت نامزد وکالت
داوخواه. نامزد. دَوطَلَب (در تداول مردم قزوین). خواستار. پیشی جوینده در امری بر دیگران. خواستار پیشی گرفتن و تقدم در نوبت: غزاه مطوعه، غازیان داوطلب دل انگیز. - سرباز داوطلب، مقابل اجباری. به که بخواست خود بخدمت سربازی درآید. - داوطلب وکالت، خواهان. وکالت نامزد وکالت