جدول جو
جدول جو

معنی خداآزار - جستجوی لغت در جدول جو

خداآزار
(بَ گَدَ / دِ)
آنکه از راه خدا برگشته است. آنکه با برگشت از راه خدا رنج خدا دهد:
نامه ات آنست کت آمد بدست
ای خداآزار و ای شیطان پرست.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خدایار
تصویر خدایار
(پسرانه)
دوست خدا، فرمانروای بخارا بوده است، آنکه خداوند یار اوست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خارزار
تصویر خارزار
خارستان، زمینی که در آن بوته های خار بسیار روییده باشد، خارزار، خارسان
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
حالت آزار دادن خدا. عمل آزار دادن خدا. باز گشت از راه حق. عدم اطاعت حق
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان شاپور، بخش مرکزی شهرستان کازرون فارس. این ده در 17هزارگزی شمال باختری کازرون و یک هزارگزی شوسۀ کازرون به فهلیان، در جلگه واقع است. آب و هوای آن آب و هوای مناطق گرمسیری و مالاریایی است و بدانجا 174 تن سکنۀ شیعی مذهب و فارسی زبان سکونت دارند. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
شاهوار. از آن شاهان. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
خوار و زار. نزار. بدبخت. (یادداشت بخط مؤلف). ضرع. ضروع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مزرع خیار، (آنندراج)، زمینی که بادرنگ در آن کشته اند، مقثا، پالیز، فالیز، (یادداشت مؤلف)، فالیز خیار، (ناظم الاطباء) :
او را چنان کجا سر خر در خیارزار،
سوزنی،
به هر جریب از بقول و خیارزار و جالیز و دیگر خضریات، (تاریخ قم ص 112)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر، واقع در 36 هزارگزی شمال باختری برازجان و کنار راه فرعی برازجان به گناوه با 260 تن سکنه. آب آن از چاه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام یکی از آبادیهای بخش سقز کردستان است و بجای کلمه ’اللهیار’ سابق برگزیده شده. (از لغات موضوعۀ فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام یکی از خانان خوقند است که سه بار بتخت سلطنت رسید:یکبار از حدود 1265 ه. ق. تا 1273 ه. ق. بار دیگراز 1277 ه. ق. تا 1280 ه. ق. بار سوم از 1288 ه. ق. تا 1292 ه. ق. (از طبقات سلاطین اسلام لین پول)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خدا آزار
تصویر خدا آزار
آنکه مرتکب کارهایی شود که خدا نپسندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدای آزار
تصویر خدای آزار
آنکه مرتکب کارهایی شود که خدا نپسندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدا آزاری
تصویر خدا آزاری
عمل خدا آزار ارتکاب اعمال ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
سادیست، آزارخواه، آزارجو
متضاد: مردم آزار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خلنگ زار، خارستان، خاربیشه، خارستان
متضاد: گلزار، لاله زار
فرهنگ واژه مترادف متضاد