جدول جو
جدول جو

معنی خداآبادی - جستجوی لغت در جدول جو

خداآبادی
(خُ)
منسوب به خداآباد. رجوع به خداآباد شود
لغت نامه دهخدا
خداآبادی
(خُ)
ابواسحاق ابراهیم بن حمزه بن مکی بن محمد بن علی خداآبادی، مردی فاضل، صالح، باورع و عاقل از امامان و بزرگان دین بود. او بحدود سنۀ 500 ه. ق. عازم حجازشد و از بیابان گذشت. مبداء حرکت او از بصره بود و چون بمکه رسید با فرزندش ابوالمکارم حمزه بن ابراهیم مدتی در مکه مجاور شد و سپس بمدینه برگشت و بسال 501ه. ق. در مدینه فرمان یافت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ)
دهی است از دهستان شاپور، بخش مرکزی شهرستان کازرون فارس. این ده در 17هزارگزی شمال باختری کازرون و یک هزارگزی شوسۀ کازرون به فهلیان، در جلگه واقع است. آب و هوای آن آب و هوای مناطق گرمسیری و مالاریایی است و بدانجا 174 تن سکنۀ شیعی مذهب و فارسی زبان سکونت دارند. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
حالت آزار دادن خدا. عمل آزار دادن خدا. باز گشت از راه حق. عدم اطاعت حق
لغت نامه دهخدا
(خَ)
محمدعبدالحق العمری. او راست: 1- تسهیل الکافیه و آن شرحی است بر کافیه ابن حاجب که بسال 1282 هجری قمری در هند بچاپ رسیده است. 2- شرح علی الهدایه اثیرالدین ابهری که بسال 1297 هجری قمری در هند بچاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
چیزی که منسوب به بخشش الهی است. خداداده: این ثروت و گنج خدادادی است
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است از دهستان دشت آب بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 29هزارگزی جنوب بافت و دوهزارگزی شمال راه فرعی دشت آب به بافت. این ناحیه در جلگه واقع و آب و هوای آن معتدل و دارای صد تن سکنه است که فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصولاتش غلات و حبوبات است و اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خِ دِ)
دهی است از دهستان دینوربخش صحنۀ شهرستان کرمانشاه. واقع در 25هزارگزی شمال باختری صحنه و یک هزارگزی باختر شوسۀ کرمانشاه به سنقر. این ناحیه در دامنۀ کوه واقع و هوایش سرد و دارای 75 تن سکنه میباشد که کردی و فارسی زبانند. آب آن رودخانه کرتویچ است. اهالی آن بکشاورزی گذران میکنند و محصولاتش: غلات و حبوبات و توتون می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
ابوالمکارم حمزه بن ابراهیم خداآبادی فرزند ابراهیم بن حمزه بود. با پدرش راه مکه پیش گرفت. چون پدر در مدینه وفات یافت. وی بخراسان آمد و سپس به ماوراءالنهر رفت و دوباره به خراسان برگشت و بنزد امام ابراهیم بن احمد مرورودی فقه آموخت. خداآبادی خوش سیرت و متعبد بود و پیوسته تلاوت قرآن می داشت و از ابوالقاسم علی بن احمد بن اسماعیل کلابادی و ابوبکر محمد بن حسن و ابوعلی طاهر بن احمد اسماعیلی حدیث شنید و در مرو نیز از ابوالفضل محمد بن احمد بن حفص وابویعقوب بن یوسف بن ایوب همدانی و در مکه از ابومحمدعبدالملک انصاری و جز ایشان کسب حدیث کرد. سمعانی می گوید: من از او احادیث کمی ببخارا شنیدم. ولادت او بسنۀ 486 ه. ق. اتفاق افتاد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خدا دادی
تصویر خدا دادی
منسوب به خدا داد: موهبت خدا دادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدادادی
تصویر خدادادی
ذاتی
فرهنگ واژه فارسی سره