جدول جو
جدول جو

معنی خجوجاه - جستجوی لغت در جدول جو

خجوجاه
(خَ جَ)
زن درازپای. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، زن درازبالا و کلان استخوان. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه) ، زن چاق و جسیم که گاه نیز ترسو است. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (متن اللغه) ، باد سخت وزان، باد وزان و سخت درپیچان. (از منتهی الارب) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
همراه با ستیز و لجاج، از روی ستیزه و لجاج
فرهنگ فارسی عمید
(خَ جَ)
خجوجی. رجوع به خجوجی در این لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
شتر مادۀ منبسط بر زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ جَ)
مؤنث شجوجی. (منتهی الارب) ، باد پیوسته. (منتهی الارب). باد که پیوسته وزد. (از اقرب الموارد) ، عقعق ماده که مرغی است ابلق. (منتهی الارب). رجوع به شجوجی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ جَ)
شجوجی. (منتهی الارب). رجوع به شجوجی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ جی یَ)
سخت سیاه: ناقه دجوجیه، شتر سخت سیاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از توابع تبریز و مزار خواجه محمد کجوجانی در آنجاست. (از نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 78)
لغت نامه دهخدا
(خَ جَ)
احمق. (از معجم الوسیط)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
معرّب خانگاه و بمعنی خانگاه است. یاقوت در ذیل کلمه خانجاه گوید: ’لاادری این هو، الاّ اءن ّ شیرویهقال:... محمد بن عبدالله بن عبدان الصوفی، ابوبکر یعرف بالحافظ الخانجاهی روی عن ابن هلال و ابن ترکان و غیرهما ماادرکته لصغر سنی و حدثنی عنه عبدوس و کان صدوقاً احد مشایخ الصوفیه فی وقته ذکره فی الطبقه الحادیه عشره من اهل همذان فالظاهر اءنه محله بهمذان او قریه من قراها واﷲ اعلم’. مرحوم دهخدا می گوید: این کلمه را یاقوت نام محلی گمان برده و از این رو در موضعآن درمانده است. در حالی که این کلمه نام موضعی بعینه نیست بلکه کلمه ای است عام بمعنی هرجای که در آن صوفیه گرد آیند و اقامت گزینند و دیگر صوفیان را بمهمانی پذیرند و ریاضات خود را در آنجا بجای آرند و مجلس سماع آنها بدانجا باشد و معرب ’خانگاه’ فارسی است که بمعنی خانقاه میباشد. در یادداشت دیگر برای تأیید حدس خود که ’خانجاه’ معرب ’خانگاه’ و ’خانگاه’ همان ’خانقاه’ است از قول یاقوت در ذیل کلمه ’جاورسان’استفاده میکنند و می گویند: جاورسان محله بهمدان او قریه... قال: شیرویه بن شهردار حسین بن جعفر بن عبدالوهاب الکرخی الصوفی ابوالمعالی المقیم بجاورسان روی عن ابن عبدان و ابی سعد بن زیرک و ابی بکر الزادقانی و ابی ثابت بندار بن موسی بن یعقوب الابهری. سمعت منه و کان ثقه صدوقاً و کان شیخ الصوفیه فی الجبل و مقدمهم و دفن بالخانجاه. یاقوت گوید: نام محلی است برودبار همدان و بدانجاست مدفن عبدوس بن عبدالله بن محمد بن عبداﷲ عبدوس ابوالفتح الهمدانی الرودباری. (از یاقوت در معجم البلدان ذیل کلمه رودبار). رجوع بمادۀ فوق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
وستارانه ژکاره گون از روی لجاج بلجاجت: لجوجانه مقاومت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاجاه
تصویر مجاجاه
مجاجات در فارسی، جمع مجاجه، افشره ها شیره ها
فرهنگ لغت هوشیار
خودسرانه، خودکامانه، گستاخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
عنيدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
Obstinately
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
obstinément
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
koppig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
อย่างดื้อดึง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
obstinadamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
stur
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
uparcie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
упрямо
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
ضدی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
একগুঁয়ে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
kwa ukaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
obstinadamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
inatçı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
頑固に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
固执地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
בעקשנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
완강히
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
secara keras kepala
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
вперто
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
ostinatamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لجوجانه
تصویر لجوجانه
हठपूर्वक
دیکشنری فارسی به هندی