- خجلت
- در تازی خجل: شوره شرمندگی شرم ننگ شرمنده شدن، شرمندگی شرمساری. توضیح در قاموس های معتبر عربی نیامده ولی در فارسی متداول است (در خجلت یک میوه زبی برگی خویشم نخل تو ظهیر از چه سبب بی ثمری داشت ک) (ظهیر فاریابی)
معنی خجلت - جستجوی لغت در جدول جو
- خجلت ((خِ لَ))
- شرمندگی، شرمساری
- خجلت
- خجالت،
برای مثال گل سرخ چون روی خوبان به خجلت / بنفشه چو زلفین جانان معطر (ناصرخسرو - لغت نامه - خجلت) ، شخصم به چشم عالمیان خوب منظر است / وز خبث باطنم سر خجلت فتاده پیش(سعدی - ۸۹)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شرمساری، شرمندگی، سرافکندگی، شرم
منش، خو، سرشت
مردی مردانگی، نیرو در رفتن، گله از پا درد
شرمزدگی
شرمساری، شرمندگی، حیا، شرم
خوی و صفت، خواه نیک و خواه زشت باشد
صفت، خصوصیت، ویژگی، خو، عادت
عجله: آتش شیطنت او (دیو گاو و پای) لهبات غضب بر آورد اما عنان عجلت از دست نداد
شرمندگی، شرمساری، برای مثال به دستور دانا چنین گفت شاه / که دعوی خجالت بود بیگواه (سعدی۱ - ۹۰) ، سیم دغل خجالت و بدنامی آورد / خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم (سعدی۲ - ۵۲۵)
خجالت کشیدن: شرمنده و شرمسار شدن
خجالت کشیدن: شرمنده و شرمسار شدن
Bashfulness, Sheepishness
застенчивость
Schüchternheit, Verlegenheit
сором'язливість
nieśmiałość
timidez
timidezza
timidez
timidité, embarras
verlegenheid
ความเขินอาย , ความเขินอาย
rasa malu
शर्मीलापन , शर्मिंदगी
בושה , בּוּשָנוּת
内気 , 恥ずかしさ
수줍음 , 부끄러움
utangaçlık
haya, aibu
লজ্জা , লজ্জা