- خجالت
- شرمساری، شرمندگی، سرافکندگی، شرم
معنی خجالت - جستجوی لغت در جدول جو
- خجالت
- شرمساری، شرمندگی، حیا، شرم
- خجالت ((خِ لَ))
- شرمساری، شرمزدگی
- خجالت
- شرمندگی، شرمساری،
برای مثال به دستور دانا چنین گفت شاه / که دعوی خجالت بود بیگواه (سعدی۱ - ۹۰) ، سیم دغل خجالت و بدنامی آورد / خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم(سعدی۲ - ۵۲۵)
خجالت کشیدن: شرمنده و شرمسار شدن
- خجالت
- Bashfulness, Sheepishness
- خجالت
- застенчивость
- خجالت
- Schüchternheit, Verlegenheit
- خجالت
- сором'язливість
- خجالت
- nieśmiałość
- خجالت
- timidez
- خجالت
- timidezza
- خجالت
- timidez
- خجالت
- timidité, embarras
- خجالت
- verlegenheid
- خجالت
- ความเขินอาย , ความเขินอาย
- خجالت
- rasa malu
- خجالت
- शर्मीलापन , शर्मिंदगी
- خجالت
- בושה , בּוּשָנוּת
- خجالت
- 内気 , 恥ずかしさ
- خجالت
- 수줍음 , 부끄러움
- خجالت
- utangaçlık
- خجالت
- haya, aibu
- خجالت
- লজ্জা , লজ্জা
- خجالت
- شرم , شرمندگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کمرو، آزرمگین
شرمسار چکسیده پرحیا کم رو: (پسری خجالتی است 0)
Bashful, Coy, Sheepish, Shy, Shyly
застенчивый , застенчиво
schüchtern
сором'язливий , сором'язливий , сором'язливо
nieśmiały, nieśmiało
害羞的 , 羞怯的 , 羞怯地
tímido, envergonhado, timidamente