جدول جو
جدول جو

معنی خجالت - جستجوی لغت در جدول جو

خجالت
شرمساری، شرمندگی، سرافکندگی، شرم
تصویری از خجالت
تصویر خجالت
فرهنگ واژه فارسی سره
خجالت
شرمساری، شرمندگی، حیا، شرم
تصویری از خجالت
تصویر خجالت
فرهنگ لغت هوشیار
خجالت
((خِ لَ))
شرمساری، شرمزدگی
تصویری از خجالت
تصویر خجالت
فرهنگ فارسی معین
خجالت
شرمندگی، شرمساری، برای مثال به دستور دانا چنین گفت شاه / که دعوی خجالت بود بیگواه (سعدی۱ - ۹۰)، سیم دغل خجالت و بدنامی آورد / خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم (سعدی۲ - ۵۲۵)
خجالت کشیدن: شرمنده و شرمسار شدن
تصویری از خجالت
تصویر خجالت
فرهنگ فارسی عمید
خجالت
Bashfulness, Sheepishness
تصویری از خجالت
تصویر خجالت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خجالت
застенчивость
دیکشنری فارسی به روسی
خجالت
Schüchternheit, Verlegenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
خجالت
сором'язливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خجالت
nieśmiałość
دیکشنری فارسی به لهستانی
خجالت
羞怯
دیکشنری فارسی به چینی
خجالت
timidez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خجالت
timidezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خجالت
timidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خجالت
timidité, embarras
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خجالت
verlegenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
خجالت
ความเขินอาย , ความเขินอาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
خجالت
rasa malu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خجالت
خجلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
خجالت
शर्मीलापन , शर्मिंदगी
دیکشنری فارسی به هندی
خجالت
בושה , בּוּשָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
خجالت
内気 , 恥ずかしさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خجالت
수줍음 , 부끄러움
دیکشنری فارسی به کره ای
خجالت
utangaçlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خجالت
haya, aibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خجالت
লজ্জা , লজ্জা
دیکشنری فارسی به بنگالی
خجالت
شرم , شرمندگی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خجالتی
تصویر خجالتی
کمرو، آزرمگین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خجالتی
تصویر خجالتی
شرمسار چکسیده پرحیا کم رو: (پسری خجالتی است 0)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجالتی
تصویر خجالتی
Bashful, Coy, Sheepish, Shy, Shyly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
застенчивый , застенчиво
دیکشنری فارسی به روسی
сором'язливий , сором'язливий , сором'язливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
nieśmiały, nieśmiało
دیکشنری فارسی به لهستانی
害羞的 , 羞怯的 , 羞怯地
دیکشنری فارسی به چینی
tímido, envergonhado, timidamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی