جدول جو
جدول جو

معنی ختول - جستجوی لغت در جدول جو

ختول
(خَ)
گرگ مکار و حیله باز و فریبنده و گستاخ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغه) (معجم الوسیط) ، حیله گر. مکار. خادع. (متن اللغه) (معجم الوسیط)
لغت نامه دهخدا
ختول
آدم پرخواب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بتول
تصویر بتول
(دخترانه)
پاکدامن، پارسا، لقب فاطمه (س) و مریم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خمول
تصویر خمول
گمنام شدن، بی نام ونشان شدن، گمنامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیول
تصویر خیول
خیل ها، گروه ها، گروه سواران ها، قبیله ها، طایفه ها، جمع واژۀ خیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ختال
تصویر ختال
مکار، بسیار مکر کننده، پرمکر، حیله گر، فریب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بتول
تصویر بتول
زنی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته، زنی که از ازدواج خودداری می کند، پارسا، پاکدامن، لقب فاطمه بنت محمدبن عبدالله، لقب مریم مادر عیسی
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
مورچه را گویند که از موذیات است. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 372) (ناظم الاطباء) :
از آرزوی قد چو سروت براستی
بر من زمانه تنگ تر از چشم خاول است.
ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری).
رجوع به خاور شود
لغت نامه دهخدا
نام کوتلی است واقع در 49 هزارگزی شرق خیرآباد حکومت بدخشان، واقع بین خط 71 درجه و 30 دقیقه و 56 ثانیۀ طول شرقی و 37 درجۀ عرض شمالی. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
قطوع. قطعکننده. (آنندراج) (غیاث اللغات).
لغت نامه دهخدا
(بُ)
پر آمدن دل باشد از چیزی. (از فرهنگ اسدی) :
اگر بتول گرفت از تو این دلم نه عجب
بتول گیرد دل از حدیث ناپدرام.
؟
لغت نامه دهخدا
(بِ)
یکی از داروهای جدید که عبارت است از سالیسیلات نفتول. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
جمع واژۀ ختم. انگشتریها. حلقات صاحب نگین که برای حلیۀ انگشت دست بکار می برند. (از متن اللغه) (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ختوع
تصویر ختوع
راهبر دانا در رهبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتول
تصویر قتول
بسیار کشنده، زن کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتول
تصویر بتول
پارسا، پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتول
تصویر پتول
هوای ناصاف و کدر (گویش سیستانی)، هوای وتر، هوای بد، هوای بتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتول
تصویر رتول
سر زانو، کاسه زانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذول
تصویر خذول
شرمنده، بی بهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلول
تصویر خلول
کم گوشت لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتول
تصویر هتول
باران دمریز باران پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخول
تصویر تخول
تیمار داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختور
تصویر ختور
فریب دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختال
تصویر ختال
خدعه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجول
تصویر خجول
در تازی خجلان: شوره ور چکسا شرمین شرمگین شرم زده شرمسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیول
تصویر خیول
جمع خیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمول
تصویر خمول
گمنام و بیقدر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوتل
تصویر خوتل
دل آگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چتول
تصویر چتول
((چَ وَ))
چتور، یک چهارم بطر مشروب (معادل 125 میلی لیتر)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خمول
تصویر خمول
((خُ))
گمنام شدن، بی نام گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خجول
تصویر خجول
((خَ))
شرمگین، شرمنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیول
تصویر خیول
((خُ))
جمع خیل، گروه اسبان، گروه سواران، لشکرها، سپاه ها
فرهنگ فارسی معین
کسی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته و نیز از ازدواج خودداری کند، پارسا، پاکدامن، لقب حضرت فاطمه (ص) و حضرت مریم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خجول
تصویر خجول
شرمسار
فرهنگ واژه فارسی سره
آدم شلخته و کم عقل، آدم سبک عقل
فرهنگ گویش مازندرانی