جدول جو
جدول جو

معنی ختلی - جستجوی لغت در جدول جو

ختلی
از مردم ختلان، ویژگی نژادی از اسب، برای مثال تکاو سمندان ختلی خرام / همه تازه پیکر همه تیزگام (نظامی5 - ۹۵۲)
تصویری از ختلی
تصویر ختلی
فرهنگ فارسی عمید
ختلی
(خَ)
اسبی که از ختل آورند. (از برهان قاطع). اسبی که از ختلانش آرند. (شرفنامۀ منیری). اسب خوب. (غیاث اللغات) : و وی می نبشت صد پاره جامه همه قیمتی از هر دستی از آن ده بزر و پنجاه نافه مشک و صد شمامۀ کافور و دویست میل شاره بغایت نیکوتر از قصب و پنجاه قبضۀ تیغ هندی و جامی زرین از هزار مثقال پرمروارید دو پاره یاقوت و بیست پاره لعل بدخشی بغایت نیکو و ده اسب خراسانی و ختلی بجل. (تاریخ بیهقی ص 296 چ ادیب پیشاوری).
بیرون فکنده نیزۀ خطی ز روی دست
واندر کشیده کرۀختلی بزیر ران.
ارزقی.
رومی فرستی اطلس مصری دهی عمامه
ختلی براق ابرش ترکی وشاق احور.
خاقانی.
ترا امان ز اهل به که اسب ختلی را
بروز معرکه بر گستوان به از هرا.
خاقانی.
چو بر خنک ختلی خرامد بمیدان
امیر آخرش میر ختلان نماید.
خاقانی.
خرامنده ختلی کش و دم سیاه
تکاورتر از باد در صبحگاه.
نظامی.
دست برین قلعه قلعی برآر
پای در این ابلق ختلی درآر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
ختلی
(خَ)
منسوب بختل باشد که نام ولایتی است از بدخشان. (برهان قاطع). از آنجا که ’ختل’ و ’ختلان’ یک نقطه است. (حواشی چهار مقاله نظامی عروضی ص 40). قول کسانی که ختلی را منسوب به ’ختلان’ میدانند نیز صحیح میباشد گرچه سمعانی در ’انساب’ تردید کرده و گفته است ختلی منسوب به ختّل است و آن قریه ای است در راه خراسان و بنا بقولی منسوب است به ختلان که عبارت از بلاد مجتمعۀ واقعه در پشت بلخ می باشد:
چغانی و بلخی و ختلی روان
بخاری و از غرچگان مؤبدان.
فردوسی.
یکی کرباس خرجی دادگان را
نپوشد هیچ ختلی و بکیجی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
ختلی
(خَ)
فریبنده. (شرفنامۀ منیری) (غیاث اللغات) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
ختلی
منسوب به ختلان. از مردم ختلان اهل ختلان، اسبی که در ناحیه ختلان خیزد
فرهنگ لغت هوشیار
ختلی
((خَ))
منسوب به ختلان
تصویری از ختلی
تصویر ختلی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ختمی
تصویر ختمی
(دخترانه)
گیاهی علفی، پایا، و زینتی از خانواده پنیرک که گلهای درشت دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ختنی
تصویر ختنی
از مردم ختن، تهیه شده در ختن، برای مثال شنیدهام که مقالات سعدی از شیراز / همی برند به عالم چو نافۀ ختنی (سعدی۲ - ۵۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، غزیر، درغیش، به غایت، مفرط، موفّر، بی اندازه، موفور، معتدٌ به، عدیده، کثیر، اورت، جزیل، وافر، متوافر
زمانی زیاد، چندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خالی
تصویر خالی
مقابل پر، تهی، جای تهی، خلوت، کنایه از دور، برکنار، کنایه از تنها، کنایه از بدون همراهی چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قتلی
تصویر قتلی
قتیل ها، مقتول ها، کشته شده ها، جمع واژۀ قتیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلی
تصویر تخلی
خالی کردن شکم از مدفوع یا ادرار
در تصوف اعراض از آنچه بنده را از عبادت باز دارد، عزلت و گوشه نشینی برای عبادت، تنها شدن، در خلوت شدن، خلوت گزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلی
تصویر تخلی
خالی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نام کودک هوشیار وزبروزرنگی است که قهرمان یکی از افسانه های کودکانه است ودرآن افسانه باهوشیاری خودنقشه دشمن راحدس می زند وعقیم می سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتلی
تصویر قتلی
جمع قتیل، کشتگان جمع قتیل کشتگان مقتولان
فرهنگ لغت هوشیار
پولی باشد که در قمار ببرند و به حاضران مجلس یا به صاحب خانه به رسم انعام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خولی
تصویر خولی
شبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
بسیار، بس، فراوان، بی نهایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خللی
تصویر خللی
معترض، مزاحم، مانع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجلی
تصویر خجلی
شرمزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، تنها، یکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلی
تصویر مختلی
در رونده، برکننده، برنده
فرهنگ لغت هوشیار
((هَ تُ))
نام کودک هوشیار و زبر و زرنگی است که قهرمان یکی از افسانه های کودکانه است و در آن افسانه با هوشیاری خود نقشه دشمن را حدس می زند و عقیم می سازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
((خَ یا خِ))
گروهی، عده ای، بسیار، فراوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، آزاد، رها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخلی
تصویر تخلی
((تَ خَ لِّ))
خالی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خالی
تصویر خالی
تهی، ونگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خیلی
تصویر خیلی
بسیار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خالی
تصویر خالی
Empty, Blank, Null, Vacant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خالی
تصویر خالی
пустой , нулевой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خالی
تصویر خالی
leer, null
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خالی
تصویر خالی
порожній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خالی
تصویر خالی
pusty, null
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خالی
تصویر خالی
空白的 , 空的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خالی
تصویر خالی
vazio, nulo
دیکشنری فارسی به پرتغالی