جدول جو
جدول جو

معنی ختایی - جستجوی لغت در جدول جو

ختایی
از مردم ختا، طرحی به شکل گل، غنچه، شاخه، برگ و خطوط منحنی که در هنرهای تزئینی مانند قالی، کاشی و تذهیب به کار می رود، نوعی آجر، کوچک تر از آجر نظامی، پرورش یافته یا تهیه شده در ختا مثلاً آهوی ختایی
تصویری از ختایی
تصویر ختایی
فرهنگ فارسی عمید
ختایی
(خَ)
منسوب به ختا:
گر نامه کند شاه سوی قیصر رومی
ور پیک فرستد سوی فغفور ختایی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
ختایی
از مردم ختا اهل ختا، یکی از طرحهای اساسی و قرار دادی هنرهای تزیینی ایرانی که در قالی و کاشی و تذهیب بکار میرود و آن طرح نموداری است از شاخه درخت یا بوته با گل و برگ و غنچه
فرهنگ لغت هوشیار
ختایی
((خَ))
از مردم ختا، یکی از طرح های اساسی و قراردادی هنرهای تزیینی ایرانی که در قالی و کاشی و تذهیب به کار رود و آن طرح نموداری است از شاخه درخت یا بوته با گل و برگ و غنچه
تصویری از ختایی
تصویر ختایی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادیان ختایی
تصویر بادیان ختایی
در علم زیست شناسی میوۀ درختی بومی شرق آسیا و شبیه آلش با گل های زرد که میوه اش مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنبل ختایی
تصویر سنبل ختایی
گیاهی پایا از تیرۀ چتریان و معطر که عرق ریشه و دانه های آن در عطرسازی و تهیۀ شیرینی و شربت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجر ختایی
تصویر آجر ختایی
نوعی آجر به اندازۀ ۲۰×۲۰ سانتی متر که بزرگ تر از آجر معمولی و کوچک تر از آجر نظامی است
فرهنگ فارسی عمید
(سُمْ بُ لِ خَ)
بسیار شبیه به گلپر است و در نقاط مرطوب کاشته میشود. (گیاه شناسی گل گلاب ص 236). رجوع به کارآموزی داروسازی ص 183 شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
مصطفی اوقجی زاده متوفی بسال 987 هجری قمری در مکه. از شاعران زمان و صاحب دیوانی بوده است. همدانی در تاریخ خودآورده: مکه را دید خدایی جان داد. در زبده، بیست وچهار بیت از او آمده است. (از کشف الظنون ج 1 ص 787)
از شعرای قرن دهم هجری عثمانی است که در اسلامبول زاده شد و از منشیان ینگچری بود. ’در تحفۀ شاهدی’ و ’گلشن توحید’ آمده که وی پدر مغله لی شاهدی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام ولایتی است بزرگ و مشهور و مشتمل است بر بلاد عظیمه و مدائن قدیمه، دور مملکت ختای (= خطا) یکساله راه و در مدت سیصد سال دور آن مملکت را حصاری محکم از سنگ رخام کشیده اند و تمام کرده اند آن ولایت محدود است از طرف جنوب به چین و تنگتاش و از جانب مغرب به ترکستان و مغول و از جهت شمال به کیماک و دشت قبچان و پادشاه ختای مستقل است تا تاتارستان و مغولستان. و ترکستان و بعضی از بلاد توران در حکم اوست. نوشته اند که دوازده هزار دختر باکره در سرای اوست که چهارصد نفر از آنها صاحب منصب اند. کمال عدل در ولایت او شایع است و متاع هیچ ملک را در ولایت نخرند الا مرجان و مروارید و فیروزه و کهرباءشهر خان بالیغ از بناهای قوبلاقاآن دارالملک ختای بوده اکنون که دوصد سال است که آنرا آب خراب کرده بیش بالغ دارالملک شده و چنگیزخان را پیغمبر دانند و دنیارا قدیم و لباس زر خاصۀ پادشاه است. (از انجمن آرای ناصری) (آنندراج) شمس الدین سامی آرد: تعیین نام کلمه که در تواریخ و کتب ادبی اسلامی بسیار آمده مشکل است. در هر حال آن به قسمت شمالی چین نواحی منچوری، مغولستان و ترکستان شرقی اطلاق می شده و ظاهراً قسمتی از سیبری هم تحت این عنوان می آمده. کلمه ’خطا’ یا ’خطان’ نام طایفه ای از طوایف مغول است و این طایفه در اوایل قرن چهارم هجری تحت فرمان ’بولیچی آپواکی’ تمام مغولستان و قسمتی از چین را تصرف کردند همین اوقات نام ختای را بهمه این ممالک وسیع اطلاق کردند و قریب دویست سال فرمانروایی نمودند سپس طایفۀ ’بوشی’ ازطوایف ’مانچو’ بدین سرزمین حمله برد و غالب نواحی آنرا تصرف کرد، در نتیجه یکی از منسوبان خاندان ختای بخطۀ ’چونغاریه’ که ناحیتی است در شمال غربی مغولستان رفت و دولت کوچکی در آنجا تأسیس کرد. ناحیۀ مزبور از جنگلهای بسیار پوشیده بود از این رو این کشور کوچک را ’قره خطا’ نامیدند و ضمناً همین نام را بتمام ممالک وسیع سابق الذکر اطلاق کردند و گاه کشور کوچک اخیر را تنها با نام ’قره’ یاد کردند. (از پاورقی برهان قاطع، ترجمه از قاموس الاعلام ترکی) :
سرای ملکت و در وی سرای پردۀ تو
چو باغ پر سرو از لعبتان چین و ختای.
فرخی.
پیش از خروج چنگیزخان ایشان را سری و حاکمی نبوده است و هر قبیله یا دو قبیله جدا جدا بوده اندو با یکدیگر متفق نه و دایم میان ایشان مکاوحات و مخاصمت قائم بوده و بعضی سرقه و زور و فسق و فجور را از مردانگی و یگانگی می دانسته اند و خواسته خان ختای از ایشان می خواسته است و می گرفته و پوشش از جلود کلاب. (از تاریخ جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 65). و قاآن بفرمود تا میان بلاد ختای و موضع مشتاه از چوب و گل دیواری کشیدند و درها برنهادند تا از مسافتی بعید شکاری بسیار بدانجا در آیند بر این شیوه شکار کنند. (از جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 21). فی الجمله چون آن حدود از طغاه پاک شد و تمامت قبایل لشکر او شدندایلچیان به ختای روان کردند و بعد از آن بخویشتن نیز برفت و پادشاه ختای التون خان را بکشت. (از جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 29). فارسیان گویند حکیم هرمس... زمین را بهفت بخش کرده است بر سبیل هفت دایره، یکی در میان و شش در حوالی: اول از طرف جنوب کشور هندوان است، دویم کشور تازیان و یمن و حبش، سیم کشور شام و مصر و مغرب، چهارم که وسط است کشور ایران زمین، پنجم کشور روم و فرنگ و صقلاب، ششم کشور ترک و خزر، هفتم کشور چین و ماچین و ختای و ختن و تبت. (از نزهت القلوب چ دبیرسیاقی ص 19) جانب میان را ایسیای خرد خواندند آن ایران زمین حجاز و یمن و خزر است و جانب بیرون را ایسیای بزرگ خواندند و آن ختای و ختن و ماچین و چین و هند و سند و آن حدود است. (از نزهت القلوب چ دبیرسیاقی ص 20). و بخش زاویۀ مابین شرق و شمال ایشن خوانند قوم ختای و ختن راست. (از نزهت القلوب چ دبیرسیاقی ص 21)
لغت نامه دهخدا
(خَتْ تا)
شغل ختنه کردن. (از ناظم الاطباء). عمل ختنه کردن
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام تیره ای است از ایل آقاجری کهکیلویه از ایلات فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
رجوع به خدائی شود:
ایزد همه آفاق بدو داد و بحق داد
ناحق نبود آنچه بود کار خدایی.
منوچهری.
- خدایی فروشان، ریاکاران. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
منسوب به شتا (شتا) زمستانی: ... آفتاب از منازل شتایی به محل شرف و پادشایی انتقال نمود
فرهنگ لغت هوشیار
ختایی گونه ای از چینی که در زمان صفویان ساخته می شده، گونه ای پارچه که از ختامی آورده اند، گونه ای اگور (آجر) چهار گوش بزرگ منسوب به خطا. از اهل خطا (ختا) ختایی، آنچه در سرزمین خطا (ختا) ساخته میشد، نوعی پارچه منسوب به خطا (ختا)، یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن نازک و رنگارنگ بوده و بومش زرد و سفید و سبز یک رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه ختایی
تصویر شاه ختایی
یکی از گوشه هاش سه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خدایی
تصویر خدایی
((خُ))
الوهیت، خداوندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدایی
تصویر خدایی
الهی
فرهنگ واژه فارسی سره
اسم الوهیت، ربانیت، الوهی، الهی، ایزدی، ربانی، یزدانی
متضاد: بندگی 3
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دوتایی
فرهنگ گویش مازندرانی