- ختام
- پایان کار، سرانجام
معنی ختام - جستجوی لغت در جدول جو
- ختام ((خِ))
- پایان، آخر، انجام
- ختام
- پایان، انجام، آخر، آنچه با آن جایی یا چیزی را لاک و مهر می کنند مانند موم و لاک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد فرجام فرجام (واژه های فارسی)
پایانی
شکسته ریزه شده
تاکی، تا چند
عمل ختنه کننده
خدعه کننده
زیرک، دستکش، پلنگ ماده
فریبنده، مکار، غدار فریبنده، نابکار فریبنده، نابکار
آخر و پایان هر چیزی
خدمتگزاران، خدمتکاران
زره کمان، افسار شتر افسار
اسپرک از گیاهان
رفتار آهسته از روی ناز سرکشی زیبایی و وقار، بمهمانی بردن شخصی پس از نوید، کسی که مامور همراهی مهمان بخانه میربانست، درترکیب بمعنی (خرامنده) آید: خوش خرام زیبا خرام
جمع خصم، دشمنان در هم آویختگان
مهر انگشتری
خیمه، چادرها چادر دوز، خیمه دوز
یراق و زین اسب، لگام، دهنه و سر افسار
بسیار دشنام دهنده
خیمه ها، چادرها، جمع واژۀ خیمه
خانۀ کوچک تابستانی از جنس چوب یا حصیر
مکار، بسیار مکر کننده، پرمکر، حیله گر، فریب دهنده
دشمنی، پیکار، نزاع، جدال
جمع واژۀ خصم، دشمنان
جمع واژۀ خصم، دشمنان
وجین، عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
نقوش و طرح های تزیینی که با ریزه های عاج یا استخوان یا چوب و فلز پدید آورده باشند و برای زینت کاری و نقش و نگار کردن قوطی، جعبه، قاب عکس و سایر اشیای چوبی به کار می رود، انگشتر، انگشتری، نگین انگشتری، مهر،
پایان، عاقبت هر چیز، کنایه از فرمان، حکم
ختم کننده، تمام کننده
پایان، عاقبت هر چیز، کنایه از فرمان، حکم
ختم کننده، تمام کننده
ختنه، بریدن پوست یا غلاف سر آلت تناسلی مرد بنابر رسم اسلام و یهودیت
خرامیدن، پسوند متصل به واژه به معنای خرامنده مثلاً خوش خرام، مهمانی، ضیافت، نوید، مژده، برای مثال یکی نامه فرمود نزدیک سام / سراسر درود و نوید و خرام (فردوسی - ۱/۲۰۵ حاشیه)
گرد خاک، سیاهی
تراوش ناپذیری کتامه: راز پوش راز نگاهدار اطاقکی که در جالیز ها و مزارع از تخته و شاخه درختان و حصیر سازند و آن جایگاه نگهبان مزرعه و جالیز است
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
انگشتری، مهر، نگین، جمع خواتم، آخری، آخرین، اشیایی مثل قاب عکس، جای قلم و مانند آن که بر روی آن با عاج، استخوان، فلز و چوب زینت کاری و نقش و نگار شده باشد