معنی ختاع - جستجوی لغت در جدول جو
ختاع
زیرک، دستکش، پلنگ ماده
زیرک، دستکش، پلنگ ماده
تصویر ختاع
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر رتاع
رتاع
چراننده
چراننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ختان
ختان
عمل ختنه کننده
عمل ختنه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ختام
ختام
پایان کار، سرانجام
پایان کار، سرانجام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ختال
ختال
خدعه کننده
خدعه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ختار
ختار
فریبنده، مکار، غدار فریبنده، نابکار فریبنده، نابکار
فریبنده، مکار، غدار فریبنده، نابکار فریبنده، نابکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خداع
خداع
سخت مکار، حیله باز، مشهور، فریبنده
سخت مکار، حیله باز، مشهور، فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ختوع
ختوع
راهبر دانا در رهبری
راهبر دانا در رهبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خزاع
خزاع
مرگ
مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خلاع
خلاع
جمع خلعت، فرجامه ها تنپوش ها تاتی (خل وضعی گویش گیلکی) جمع خلعت
جمع خلعت، فرجامه ها تنپوش ها تاتی (خل وضعی گویش گیلکی) جمع خلعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خماع
خماع
خمیدگی، جنبش، لنگی ستور
خمیدگی، جنبش، لنگی ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خواع
خواع
هاژویی کاتورگی (تحیر)، خود بینی
هاژویی کاتورگی (تحیر)، خود بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر متاع
متاع
آنچه بتوان خرید یا فروخت، کالا، اسباب، مال
آنچه بتوان خرید یا فروخت، کالا، اسباب، مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ختال
ختال
مکار، بسیار مکر کننده، پرمکر، حیله گر، فریب دهنده
مکار، بسیار مکر کننده، پرمکر، حیله گر، فریب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ختار
ختار
خَتار
وجین، عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
وجین، عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ختان
ختان
ختنه، بریدن پوست یا غلاف سر آلت تناسلی مرد بنابر رسم اسلام و یهودیت
ختنه، بریدن پوست یا غلاف سر آلت تناسلی مرد بنابر رسم اسلام و یهودیت
فرهنگ فارسی عمید
متاع
کالا و سود و منفعت و سامان و هر آنچه حوائج را سودمند باشد، کالا و اسباب
کالا و سود و منفعت و سامان و هر آنچه حوائج را سودمند باشد، کالا و اسباب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خداع
خداع
((خِ))
فریبکاری، فریب آوری. خداع (خ دّ) فریبکار، فریفتار، سخت مکار
فریبکاری، فریب آوری. خداع (خَ دّ) فریبکار، فریفتار، سخت مکار
فرهنگ فارسی معین
تصویر ختان
ختان
((خِ))
ختنه کردن
ختنه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر ختام
ختام
((خِ))
پایان، آخر، انجام
پایان، آخر، انجام
فرهنگ فارسی معین
تصویر ختار
ختار
((خَ یا خُ))
پاک کردن باغ و زراعت از خار و دیگر گیاهان خودرو
پاک کردن باغ و زراعت از خار و دیگر گیاهان خودرو
فرهنگ فارسی معین
تصویر متاع
متاع
((مَ))
اسباب، کالا
اسباب، کالا
فرهنگ فارسی معین
تصویر خداع
خداع
خَدّاع
فریبکار، مکار
فریبکار، مکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر خداع
خداع
خِداع
حیله گری، فریبکاری
حیله گری، فریبکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ختام
ختام
پایان، انجام، آخر، آنچه با آن جایی یا چیزی را لاک و مهر می کنند مانند موم و لاک
پایان، انجام، آخر، آنچه با آن جایی یا چیزی را لاک و مهر می کنند مانند موم و لاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ختار
ختار
خَتّار
فریبنده، نابه کار
فریبنده، نابه کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ختا
ختا
(دخترانه)
نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است
نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی