جدول جو
جدول جو

معنی خایگینه - جستجوی لغت در جدول جو

خایگینه
خاگینه، خوراکی که از به هم زدن زرده و سفیدۀ تخم مرغ و سرخ کردن آن در روغن تهیه می شود
تصویری از خایگینه
تصویر خایگینه
فرهنگ فارسی عمید
خایگینه
(نَ / نِ)
خاگینه. (ناظم الاطباء). خایۀ ریز که از بیضۀ مرغ راست کنند. (شرفنامۀ منیری). طعامی که از تخم مرغ زده سازند. (زمخشری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379). عجه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، طعامی که از تخم مرغ و گوشت سازند. طباهجه. (زمخشری) ، تخم ماکیان برشته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خایگینه
خوراکی که از هم زدن زرده و سفیده تخم مرغ و سرخ کردن آن در روغن تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هایینه
تصویر هایینه
هرآینه، حتما، به طور قطع و یقین، حتم، به یقین، شیرین، حقاً، یقیناً، قطعاً، احتمالاً، شاید
فرهنگ فارسی عمید
خوراکی که از به هم زدن زرده و سفیدۀ تخم مرغ و سرخ کردن آن در روغن تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارچینه
تصویر خارچینه
موچین، دو انگشت اشاره و شست که با آن نیشگون می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
مخفف هرآینه است. (برهان). رجوع به هاینه شود. کلمه تأکید یعنی هاینه و هرآینه و البته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دینه. (آنندراج). دیروزی. دیروز. (ناظم الاطباء) :
هر روز فقیران راست هم عید و هم آدینه
نی عید کهن گشته آدینه و دیگینه.
مولوی
غذایی که در دیگ پخته شده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ/ دِ)
بدندان نرم شده باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 379) :
خاییدۀ دهان جهانم چو نیشکر
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است جزءدهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان، واقع در 42 هزارگزی خاوری سیردان و 6 هزارگزی جمال آباد که سر راه شوسۀ قزوین است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 100 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان کردی است. آب آنجا از رود نو و محصولاتش غلات و برنج میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. سکنۀ آنجا از طایفه کرد است و این ده قشلاق آنها محسوب میشود و ییلاق آنها حدود قاقازان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
بطور شایستگی و لیاقت و سزاواری. (ناظم الاطباء) ، از روی دولت و توانگری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کم بها و کم قیمت و ارزان، (ناظم الاطباء)، اما جای دیگری دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا نَ / نِ)
تخم مرغ به روغن بریان کرده. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خاگینه. رجوع به خاگینه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دانۀ سفید رنگی از جواهر است. خایه دانه. (از الجماهر بیرونی ص 129، پاورقی). رجوع به خایه دانه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
خایه دیس. رجوع به خایه دیس شود
لغت نامه دهخدا
(نَ/ نِ)
موچینه. منقاش سر تراشان. (آنندراج) (برهان قاطع). موی چین. منتاش. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 378) ، سرهای دو انگشت دو ناخن سبابه و ابهام را نیز گویند که بدان گوشت و پوست بدن آدمی را چنان گیرند که بدرد آید. (آنندراج) (برهان قاطع). آلت نیلک زدن، و نیلک آن است که گوشت و پوست را بسر دو انگشت گیرند چنانکه بدرد آید. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ نَ / نِ)
خایه ریز است که خاگینه باشد و خاگینه مخفف ’خایه گینه’ است. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). طباهجه. (دهار). رجوع به ’خاگینه’ و ’خایه ریز’ شود
لغت نامه دهخدا
سفی ̍، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد)، خاریست که بجانوران برای خوراک میدهند
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
نان خورش معروفی است. (غیاث اللغات). نان خورشی است که از تخم ماکیان می سازند. (ناظم الاطباء). خوراکی است ساخته از تخم مرغ که زرده و سفیده را بهم زده در روغن سرخ کنند و گاهی شکر یا قند هم ریزند. (فرهنگ نظام). خایه ریز که از بیضۀ مرغ راست کنند. (آنندراج) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379). تخم ریز. عجّه. خبیص البیض:
ور بگویم صفت قیمه و خاگینۀ گرم
برود از دل هر مستمعی صبر و قرار.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کم بها و کم قیمت و ارزان. (ناظم الاطباء). اما جای دیگری دیده نشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواگینه
تصویر خواگینه
تخم مرغ به روغن بریان کرده، خاگینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاینانه
تصویر خاینانه
آنچه از روی خیانت انجام گیرد: اعمال خاینانه، از روی خیانت: (خاینانه رفتار میکند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هایینه
تصویر هایینه
بتحقیق بی شک قطعا لابد: (پسرگفت: هرآینه تا رنج نبری گنج برنداری) توضیح مرحوم بهار نوشته: (هرآیینه که بتخفیف هرآینه شده ومعنی آن بهرقاعده وبهرآیین است که ماحالا بهرصورت گوییم همه ازهمین اصل و ریشه (آذین) است چنانکه دربالاآمده. ادونک همریشه آذین است. توضیح، هرآینه درفارسی ازادوات تاکید است. واغلب درسرجواب شرط درمی آید واستعمال آن جزدرمورد تاکیدصحیح نیست گاهی دیده میشود که آنرا بجای یکی از ادوات شرط بکارمیبرندمانند: (هرآینه تحصیل کنی بسعادت خواهی رسید) درصورتی که بایدنوشته شود: (اگر تحصیل کنی هرآینه بسعادت خواهی رسید)
فرهنگ لغت هوشیار
خوراکی است ساخته از تخم مرغ که زرده و سفیده را بهم زده و در روغن سرخ کنند و گاهی هم شکر میریزند
فرهنگ لغت هوشیار
((نِ))
خوراک ساده ای که از مخلوط کردن زرده و سفیده تخم مرغ و سرخ کردن آن در روغن درست می شود
فرهنگ فارسی معین
بیضه، تخم، مرغانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد