جدول جو
جدول جو

معنی خاچکن - جستجوی لغت در جدول جو

خاچکن
مرتعی دارای قلعه ای خرابه بین روستاهای کدیر و کدیر سر واقع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خارکن
تصویر خارکن
کسی که کارش کندن خار از بیابان و فروختن آن است، خارکش، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، برای مثال سرود خارکن از عندلیب نیست عجب / که مدتی سروکارش نبوده جز با خار (ظهیرالدین فاریابی - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
نام نوائی است از الحان موسیقی که از غایت فرح خار غم از دل می کند. (فرهنگ جهانگیری). نام نوائی و صوتی است از موسیقی. (آنندراج) (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 373 فرهنگ خطی متعلق بکتاب خانه لغت نامه) :
نوای خار کن از عندلیب نیست عجب
که مدتی سر و کارش نبوده جز با خار.
ظهیر فاریابی (از فرهنگ شعوری) (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام شخصی است، که این نوا به آن شخص منسوب است. (آنندراج) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ شعوری). رجوع به خارکن (نام نوایی) و به خارکش (نام سرودی) شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
بوتۀ خار. (آنندراج) (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری) (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
کننده خار. (شرفنامۀ منیری). شخصی که پیوسته خار را از زمین بکند. (آنندراج) (برهان قاطع). کسی که از زمین خار کند و بفروشد. حاطب:
چنین گفت با خارکن شهریار
که از گوسفندش بدانی شمار.
فردوسی.
بدین خار کن داد دینارچند
بدو گفت کاکنون شوی ارجمند.
فردوسی.
تبردار مردی همی کند خار
ز لشکر بشد نزد او شهریار.
فردوسی.
هامون گذاری کوه فش، دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بار کش، هر روز تا شب خار کن.
امیرمعزی.
گفت بلی روزی چهل شتر قربان کرده بودم... بگوشۀ صحرائی رفتم و خارکنی را دیدم پشتۀ خار فراهم آورده. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
محلی کنار راه رشت و انزلی میان اشکیک و خمام در 355 هزارگزی طهران
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی است از دهستان توابع کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع در 4 هزارگزی جنوب باختری کجور. محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 4000 تن. مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی و آب آنجا از چشمه و رود خانه محلی. محصولات آنجا غلات و لبنیات و ارزن است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. عده ای از اهالی آنجا در زمستان بشغل خبازی در طهران اشتغال دارند. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام سابق دهکده ای که امروز آن راحبیب آباد (در کنار چشمه آب) گویند. (سفرنامۀ رابینو ص 28 و 108 بخش انگلیس). و رجوع به حبیب آباد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خارکن
تصویر خارکن
کسی که از زمین خار می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارکن
تصویر خارکن
((کَ))
کسی که خار را از زمین می کند، آهنگی در موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان واقع در منطقه ی کجور، نام یکی از روستاهای
فرهنگ گویش مازندرانی