جدول جو
جدول جو

معنی خاویار - جستجوی لغت در جدول جو

خاویار
تخم خوراکی ماهی خاویار، به اندازۀ عدس و به رنگ های زرد، خرمایی، خاکستری یا سیاه که دارای آلبومین، مواد چربی و مواد فسفری است. از خوراک های فاخر و گران قیمت است و بیشتر در روسیه و کناره های دریای خزر به دست می آید، تخم ماهی، ماهی خاویار
تصویری از خاویار
تصویر خاویار
فرهنگ فارسی عمید
خاویار
تخم انواع مختلف ماهی اسیپنسر یا سگ ماهی است که بصورت مادۀ غذایی در آمده است، لغت خاویار که در اکثر زبانهای اروپایی - باستثنای روسی یکی است، ظاهراً باید از ریشه ترکی یا تاتاری گرفته شده باشد (گرچه ترکها امروز آنرا خاویاه مینامند که محتملاً از کلمه کاویالا ایتالیائی مشتق شده است)، بهترین نوع آن خاویاری است که در زمستان ساخته میشود و حفظ و نگهداری آن بسیار مشکل است، این نوع خاویار را که تا حدی شکل مایع دارد به زبان روسی ایکرا مینامند، آن را با کوبیدن وفشار دادن تخمدان ماهی در الک بدست می آورند یعنی باوارد کردن ضرباتی به تخمدان مواد چربی و الیاف و غشاء را از تخمها جدا میکنند و سپس آنرا با نمک 4 تا 6% مخلوط می سازند و بصورت مادۀ غذائی در می آورند، اشکال در ساختن و حمل خاویار موجب شده است که در اروپاخاویار از خوردنیهای بسیار عالی و مطبوع کنار میز باشد و تا آنجا که مدارک نشان می دهند اروپا آنرا از قرن شانزدهم می شناخته است، خاویار گاه بصورت پیش غذائی بخصوص در روسیه و اروپای شمالی همراه عرق زیره وسایر لیکورها مصرف میشود و گاه آنرا با سایر اغذیه، برای مطبوع کردن آنها می خورند، جنس بد آن بزبان روسی پاژوسنایا معروف است مشتق از لغت پاژوس به معنی هوی خواه تخمدان می باشد که از آمیختن تخم ماهی در آب نمک غلیظ و در زیر فشار قرار دادن آن بدست می آید، این جنس که کمی سفت تر از ’ایلرا’ است در بشکه های کوچک و حلبهای سربستۀ محکم بسته بندی میشود، پاژوسنایا از مهمترین مواد غذایی اروپای شرقی و روسیه است، جایی که بهترین خاویارهای عالم در آنجا بوجود می آید و درسال مقادیر بسیاری از آن از طریق ’آستراخان’ بخارج حمل میشود و امریکا و آلمان و نروژ خریدار مقدار زیادی از آن هستند، از تخم ماهی تونی و شاه ماهی پس از خواباندن در آب نمک و سرکه مادۀ غذائی به دست می آید به نام ’بوتارگو’ که در سواحل مدیترانه و مشرق زمین طرفدار فراوان دارد
لغت نامه دهخدا
خاویار
تخم انواع مختلف ماهی اسیپنسر یا سگ ماهی است که بصورت ماده غذائی در آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
خاویار
تخم نوعی سگ ماهی که بسیار مقوی و گرانبهاست
تصویری از خاویار
تصویر خاویار
فرهنگ فارسی معین
خاویار
نوعی ماهی استروژن، نوعی سگ ماهی، اوزون برون، داراکویی، تخم نمک سود، ماهی استروژن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خاویار
خاویار سکه های طلایی، دانه های مروارید، و قطعات جواهر است و دیدنش در خواب بسیار نیکو است. خاویار هرچه روشن تر باشد بهتر است. چنانچه در خواب ببینید خاویار می خورید ثروتی عظیم به شما می رسد. خریدن خاویار نیز همین تعبیر را دارد و داشتنش. خاویار در خواب از هیچ جهت بد نیست و خوب ترین وجه آن این است که ماهی را خودتان صید کرده باشید و خاویار را از شکمش بیرون بیاورید. این به نظر من برابر است با یافتن گنج. ، -
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازیار
تصویر بازیار
(پسرانه)
بازدارنده، داور مسابقه پرش (نگارش کردی: بازیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خشایار
تصویر خشایار
(پسرانه)
قهرمان، نیرومند، شاه دلیر، نام پسر داریوش هخامنشی، تغییر یافته خشایارش، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جانیار
تصویر جانیار
(پسرانه)
یاری دهنده جان، نام مورخی از مردم بخارا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دادیار
تصویر دادیار
(پسرانه)
حامی قانون، مجری عدالت (نگارش کردی: دادیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خدایار
تصویر خدایار
(پسرانه)
دوست خدا، فرمانروای بخارا بوده است، آنکه خداوند یار اوست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خوبیار
تصویر خوبیار
(دخترانه)
یارخوب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خارخار
تصویر خارخار
حالت خارش بدن، کنایه از دلواپسی و اضطرابی که از تعلق خاطر، تمایل و هوس به چیزی در انسان پیدا می شود، دغدغه، برای مثال از خارخار عشق تو در سینه دارم خارها / هر دم شکفته بر رخم زآن خارها گلزارها (جامی - ۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاوران
تصویر خاوران
خاور، مشرق، برای مثال هم از خاوران تا در باختر / ز کوه و بیابان و از خشک و تر (فردوسی - ۴/۳۲۷)، در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاردار
تصویر خاردار
دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
متین، بردبار، باطمانینه، موقر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادیار
تصویر دادیار
معاون دادستان، وکیل عمومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاکسار
تصویر خاکسار
فروتن، خوار، ذلیل، خاک زاد، خاک آلوده، حقیر، ناچیز، برای مثال گناه آید از بندۀ خاکسار / به امیّد عفو خداوندگار (سعدی۱ - ۱۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
(وْ)
گاوبان. گویار. گوگل بان. بقار
لغت نامه دهخدا
تصویری از گاویار
تصویر گاویار
گاوبان چوپان گاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادیار
تصویر دادیار
معاون دادستان وکیل عمومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروبار
تصویر خروبار
زاد و توشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاوران
تصویر خاوران
مغرب، مشرق، گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامکار
تصویر خامکار
بی تجربه، کار ناآزموده
فرهنگ لغت هوشیار
حالتی که بسبب خستگی ناتمام ماندن خواب بیخوابی و کسالت در شخصیت ایجاد شود بطوریکه دهان گشاده دستها کشیده و سینه منبسط گردد، دهان دره
فرهنگ لغت هوشیار
مجموع افرای که در یک خانه زیست کنند واحدی که شامل پدر و مادر و فرزندان آنان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاردار
تصویر خاردار
صاحب خار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاصیات
تصویر خاصیات
طبیعت خوی. سجیه خاصه، فایده اثر، جمع خصائص (خصایص) خاصیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاکسار
تصویر خاکسار
خاک مانند، خاک آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالدار
تصویر خالدار
فندین پیسه دار پرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
سنگین خود دار متین وزین موقر باوقر مقابل بی وقار بی وقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار
تصویر اختیار
گزیدن، گزین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاویار
تصویر گاویار
گاوبان، آن که از گاوان مراقبت می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اویار
تصویر اویار
((اُ))
آبیار، میراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختیار
تصویر اختیار
چاره داری، توانایی
فرهنگ واژه فارسی سره