جدول جو
جدول جو

معنی خانگه - جستجوی لغت در جدول جو

خانگه
(ن گَهْ)
خانقاه. (شرفنامۀ منیری) (ناظم الاطباء). خانقه. مخفف خانگاه، تکیه، عالم. دنیا:
در این خانگه غم مقیم است کاو را
بجز پردۀ دل وطایی نیابی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
خانگه
(نْ گَهْ)
نام دیگر دهکدۀ خانقاه بخش حومه شهرستان زنجان است. رجوع به (خانقاه ده جزء دهستان ایجرود بخش شهرستان زنجان) شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ص 97)
لغت نامه دهخدا
خانگه
(گَ)
دهی است جزء دهستان طارم پایین بخش سیروان شهرستان زنجان. ناحیه ای است واقع در 39 هزارگزی جنوب خاوری سیروان و 34 هزارگزی شمالی راه شوسۀ ابهر زنجان. این ده در منطقۀ کوهستانی قراردارد. آب و هوای آن آب و هوای مناطق سردسیری است. جمعیت آن 50 تن که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی میباشد. راه این دهکده مالرو و صعب العبور است. به این ده خنگه هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانگی
تصویر خانگی
مربوط به خانه مثلاً لوازم خانگی،
ویژگی حیوانی که در خانه تربیت شده است مثلاً کبوتر خانگی، مرغ خانگی،
تهیه شده در خانه مثلاً نان خانگی، شراب خانگی ام بس، می مغانه بیار / حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع (حافظ - ۵۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانگاه
تصویر خانگاه
خانه، سرا، خانقاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
متعلق و منسوب بخانه
فرهنگ لغت هوشیار
خانه سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وانگه
تصویر وانگه
آنزمان، بعلاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
((نِ یا نَ))
منسوب و مربوط به خانه، آن چه در خانه تهیه کنند، حیوانی که در خانه نگهداری شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانگاه
تصویر خانگاه
خانه، سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند، خانقاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وانگه
تصویر وانگه
((گَ))
بعلاوه، وانگهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانگاه
تصویر خانگاه
خانقاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
محلّيّة الصّنع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
Homeliness, Homely, Homey
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
caractère domestique, domestique, confortable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
домашность , домашний , уютный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
ביתיות , ביתי , נעים
دیکشنری فارسی به عبری
خانگی، داخلی، خانگی بودن
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
خانگی , گھریلو
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
গৃহজাতীয়তা , গৃহস্থ , আরামদায়ক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
utulivu wa nyumbani, wa nyumbani, starehe
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
evsellik, evcil, ev gibi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
가정적인 , 아늑한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
家庭的雰囲気 , 家庭的 , 居心地の良い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
keharmonisan rumah, rumah tangga, nyaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
घरेलूपन , घरेलू
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
Heimeligkeit, heimisch, gemütlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
ความเป็นบ้าน , บ้าน , สบาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
huiselijkheid, huiselijk, gezellig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
homilidad, hogareño, acogedor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
familiarità, casalingo, accogliente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
homilidade, caseiro, acolhedor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
domowość, domowy, przytulny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
домашність , домашній , затишний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خانگی
تصویر خانگی
乡土气息 , 家庭的 , 舒适的
دیکشنری فارسی به چینی