جدول جو
جدول جو

معنی خانکوک - جستجوی لغت در جدول جو

خانکوک
مرکز دهستان خانکوک بخش حومه شهرستان فردوس، واقع در شش هزارگزی شمال خاوری فردوس به گناباد است، ناحیه ای است واقعدر جلگه و گرمسیری دارای 653 تن سکنه که شیعی مذهب وفارسی زبانند، این ده از قنات مشروب میشود، محصولاتش غلات، پنبه، ارزن است، اهالی به کشاورزی، گله داری و قالیچه بافی اشتغال دارند، راه آنجا مالرو میباشد و یک باب دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام یکی از دهستان های بخش حومه شهرستان فردوس است، این دهستان از شمال خاوری به فردوس و خاور شوسۀ عمومی فردوس گناباد محدود است و از 19 آبادی تشکیل شده که دارای 2100 تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانوم
تصویر خانوم
(دخترانه)
خانم، زن بزرگ زاده، زن شریف، خاتون، کلمه خطاب به زنان و دختران، به صورت پسوند و پیشوند همراه بابعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مانیوک
تصویر مانیوک
(دخترانه)
نام گیاهی با ریشه های ضخیم و دارای نشاسته بسیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اخکوک
تصویر اخکوک
میوۀ سبز و نارس، به ویژه زردالو، چغاله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارکوک
تصویر نارکوک
تریاک، افیون، کوکنار
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
نام ایران شناس معروف روسی است که در قرن نوزدهم میلادی می زیسته است. او را درقسمت آثار و ابنیۀ ایران تحقیقات فراوان است بخصوص درباره وضع ساختمانی و مدنیت شهر مشهد. او مشاهدات خود را در مشهد بشکل جالب توجهی نوشته و اعتمادالسلطنه در مطلعالشمس از نوشته های او یاد کرده و گوستاو لوبن نیز در کتاب تمدن عرب از کارهای خانیکوف استفادۀ فراوان برده است. (از فرهنگ خاورشناسان تألیف ابوالقاسم سحاب ص 196 و مطلعالشمس اعتمادالسلطنه ج 1)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
گیاهی است از تیره فرفیونیان و دارای ریشه های ضخیم و با نشاستۀ بسیار است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 239-241). گیاهی است از تیره فرفیونیان که دارای گونه هایی بصورت گیاهان علفی برافراشته و برخی گونه های درختچه ای و نیز بعضی گونه های درختی است. برگهایش منفرد و یا مرکب پنجه ای است. در حدود 80 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر متعلق به کشورهای برزیل و پرو می باشند. از گونه های مختلف این گیاه کائوچوک استخراج می کنند و ریشه های غده ای شکل آن به مصرف تغذیه می رسد. منهوت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نام منطقه ای است از گیلان و حدود آن بشرح زیر است: از طرف شمال دریای خزر، از جنوب خطالرأس اصلی سلسلۀ جبال البرز که حد طبیعی گیلان و قزوین است، از خاور شهرستان شهسوار (چابکسر آخرین ده رانکوه ازطرف باختر است)، بنابراین این منطقۀ رانکوه همان بخش های رودسر و لنگرود است که قسمت جنوبی جنگلی و کوهستانی و خوش آب و هوا و سردسیر و قسمت شمالی که در ساحل دریای خزر و در جلگه واقع است مانند گیلان معتدل و مرطوبست ومحصول عمده آن چای، ابریشم، کنف، غلات و فندق است، آب قراء جلگه از رودخانه های پلرود، شلمان رود، خشک رود، سیاهکل رود، سامان رود و لنگرود، و آب قراء کوهستانی از چشمه سار و رودخانه های محلی و استخر تأمین میشود، بخش رودسر خود از یازده دهستان بشرح زیرتشکیل شده است، حومه، املش، پلرودباز، رحیم آباد، سیارستاق قشلاقی، سیاهکل رود، اوشیان، اشکور وسطی، اشکورپائین، سیارستاق ییلاقی و سمام، که جمع دیه های بخش 402 آبادی و کوچک و بزرگ با 87هزار تن نفوس می باشد و بخش لنگرود نیز از 58 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده که جمعیت بخش باضافۀ خود شهر در حدود 40 هزارتن است و دیه های مهم آن عبارتند از: شلمان، دیوشل، نالکیاشر، بجاریس، فتیده، گلسفید، دریاسر، دریاکنار، ملاطه، سیگارود، و کیاکلایه، راه شوسۀ لاهیجان به شهسوار از وسط این بخش عبور میکند و علاوه بر آن راههای فرعی نیزدر داخل بخش وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)، در جعرافیای سیاسی کیهان این منطقه تحت عنوان ’رانکوه و لنگرود’ آمده، مؤلف کتاب گوید: ’شرقی ترین ناحیۀ گیلان و طول آن 44 و عرض آن 43هزار گز و عبارت است از حاشیۀ باریکی از بحر خزر که متدرجاً از طرف جنوب ارتفاعش فزونی می یابد و بکوههای دیلمان متصل میشود، رانکوه بچندین بلوک تقسیم می شود از این قرار: رودسر، لنگرود، رانکوه، گزاف رود، سمام، سیارستاق، اشکور سفلی، اشکور علیا، که لنگرود مرکز رانکوه است’، رجوع به لنگرود و رودسر و هر یک از بخشهای مذکور در همین لغت نامه و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 و جغرافیای سیاسی کیهان و فهرست سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو شود، و نیز در کتاب جغرافیای سیاسی کیهان آمده است: از بلوکهای رانکوه است و در جنوب لنگرود واقعشده و دارای 10000 تن جمعیت است، محصولات آن ابریشم و برنج و مرکبات است و در نقاط مرتفع آن زراعت جو و تربیت جانوران اهلی معمول است و دیه های معتبر آن شلمان و سیاهکل است، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 272)
لغت نامه دهخدا
فلورنت، از درام نویسان و تراژدی نویسان فرانسه، متولد در فونتن بلو بسال 1661 و متوفی به سال 1725 میلادی وی نمایشنامه ها برشتۀ تحریر کشیده است
لغت نامه دهخدا
نام یکی از نواحی کجور مازندران، (سفرنامۀ رابینو ص 109 و ص 128 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اصفاک بخش بشرویۀ شهرستان فردوس، واقع در 44 هزارگزی شمال باختری بشرویه و 3 هزارگزی شمال اصفاک، این ده در دامنۀ کوهستان قرار داردو آب و هوایش گرم و سکنه اش 10 تن است، مذهب اهالی شیعه و زبان آنها فارسی است، دهکدۀ خانیکوک از قنات مشروب میشود و محصولش غلات و راهش مالرو و گذران اهالی از کشاورزی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ چَ)
دستنبو. شمامه را گویند و بعضی گویند گیاهی است که خوردن آن شیر زنان افزاید و چون از چکوک که نام گیاهی است بزرگتر است او را بدین نام خوانند و آنرا خروک نیز گویند و بعضی گفته چکوک خرفه است. (از آنندراج). گیاهی که خروک نیز گویند و زنان جهت زیاد شدن شیر خورند. (از ناظم الاطباء). شیرزا. مستعجل. بوزیدان. (یادداشت بخط مؤلف). رستنی باشد مانند خربزۀ کوچکی بغایت خوش خط و خال و الوان و خوشبوی و بعضی گویند گیاهی است که آنرا زنان بجهت زیاده شدن شیر خورند و آنرا خروک خوانند. (از برهان قاطع). خرچلوک. رجوع به خرچلوک شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش زرند شهرستان ساوه، واقع در27 هزارگزی خاور زرند و 8 هزارگزی راه عمومی، سکنۀآن 44 تن میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خَ جَ)
گیاهی است که بزنان کم شیر دهند زیادتی شیر را، و آنرا خروک نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). خرچکوک. خرچلوک. رجوع به خرچکوک شود
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای است به هندوستان بخطۀ پنجاب در سرخط آهن کراچی به مولتان، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2020)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان، واقع در 7 هزارگزی شمال خاوری رامیان، این ناحیه در دشت قرار دارد و آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است، دارای 270 تن سکنه می باشد که شیعی مذهبند و زبانشان فارسی و ترکی است، آب آنجا از چشمه سار و محصول برنج و غلات و توتون و سیگار و شغل اهالی گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و کرباس است راه آنجا مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در روم شرقی واقع در 74 هزارگزی جنوب شرقی فلبه که در ساحل یکی از رودخانه های آن ناحیه قرار دارد واز توابع مریج میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
محله ای است در داخل خلیج استانبول واقع در ساحل شرقی آن خلیج، اهالی آن جا عموماً یهودی و ارمنی میباشند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
قریه ای است بزرگ در ولایت بتلیس در جنوب شرقی حاکم نشین موسی، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
قصبۀ کوچکی است در نیمه راه بین ادرنه و قرق کلیسا، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در25 هزارگزی خاوری زرند و 18 هزارگزی شمال راه فرعی زرند - کرمان، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، دارای 874 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند، این ده از قنات و چشمه مشروب میشود، و محصولاتش غلات و میوه جات است، اهالی بکشاورزی گذران میکنند، صنایع دستی آنها قالی بافی با نقشه است، راه آنجا فرعی میباشد، این ده مولد برق کوچکی دارد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مانوک
تصویر مانوک
مانورک
فرهنگ لغت هوشیار
مطلق دانه (از گندم جو ماش عدس وجز اینها)، آشی که بهنگام دندان بر آوردن کودک با گندم و ماش و عدس و جز آنها و کله و پاچه گوسفند پزند و بخانه های خویشان و دوستان فرستند دانکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانوق
تصویر خانوق
از ریشه پارسی خناک باد زهره از بیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکوش
تصویر انکوش
میگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخکوک
تصویر اخکوک
زردالوی نارس (این کلمه بیشتر در خراسان بخصوص مشهد متداول است)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که کوک نیست. یاناکوک بودن حال کسی. سردماغ نبودن وی پریشان حال بودن او. یا ناکوک بودن ساز. منظم و هماهنگ نبودن تارهای آن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره فرفیونیان که دارای گونه هایی بصورت گیاهان علفی بر افراشته و برخی گونه های درختچه یی و نیز بعضی گونه های درختی است. برگهایش منفرد و یا مرکب پنجه یی است. در حدود 80 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر متعلق به کشورهای برزیل و پرو میباشند. از گونه های مختلف این گیاه کائوچوک استخراج میکنند و ریشه های غده یی شکل آن بمصرف تغذیه میرسد منهوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالکوب
تصویر خالکوب
آنکه شغلش ایجاد خال در پوست بدن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارکوک
تصویر نارکوک
کوکنار، افیون تریاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانکور
تصویر نانکور
نمک نشناس، بخیل و دون همت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارکوک
تصویر نارکوک
کوکنار، افیون، تریاک
فرهنگ فارسی معین
افیون، تریاک، کوکنار، نارخوک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تبار دودمان
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرفی که در آن چای دم کنند، کتری چدنی
فرهنگ گویش مازندرانی
خانه های کوچک که بچه ها جهت بازی می سازند
فرهنگ گویش مازندرانی
در هوای خنک، به هنگام خنکی
فرهنگ گویش مازندرانی