جدول جو
جدول جو

معنی خانوک - جستجوی لغت در جدول جو

خانوک
دهی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در25 هزارگزی خاوری زرند و 18 هزارگزی شمال راه فرعی زرند - کرمان، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، دارای 874 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند، این ده از قنات و چشمه مشروب میشود، و محصولاتش غلات و میوه جات است، اهالی بکشاورزی گذران میکنند، صنایع دستی آنها قالی بافی با نقشه است، راه آنجا فرعی میباشد، این ده مولد برق کوچکی دارد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانوم
تصویر خانوم
(دخترانه)
خانم، زن بزرگ زاده، زن شریف، خاتون، کلمه خطاب به زنان و دختران، به صورت پسوند و پیشوند همراه بابعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انوک
تصویر انوک
ساده لوح، احمق، کودن، کم خرد، ابله، کاغه، شیشه گردن، کردنگ، خل، گردنگل، دنگل، کهسله، دبنگ، نابخرد، لاده، غمر، ریش کاو، کم عقل، خام ریش، چل، تپنکوز، غتفره، سبک رای، تاریک مغز، بی عقل، کانا، گول، فغاک، خرطبع، بدخرد، دنگ
فرهنگ فارسی عمید
مرکز دهستان خانکوک بخش حومه شهرستان فردوس، واقع در شش هزارگزی شمال خاوری فردوس به گناباد است، ناحیه ای است واقعدر جلگه و گرمسیری دارای 653 تن سکنه که شیعی مذهب وفارسی زبانند، این ده از قنات مشروب میشود، محصولاتش غلات، پنبه، ارزن است، اهالی به کشاورزی، گله داری و قالیچه بافی اشتغال دارند، راه آنجا مالرو میباشد و یک باب دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام یکی از دهستان های بخش حومه شهرستان فردوس است، این دهستان از شمال خاوری به فردوس و خاور شوسۀ عمومی فردوس گناباد محدود است و از 19 آبادی تشکیل شده که دارای 2100 تن سکنه میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 61 هزارگزی شمال باختری مشهد و یکهزار گزی جنوب راه قدیمی مشهد به قوچان، ناحیه ای است واقع در جلگه، معتدل و دارای 51 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی و کرد زبانند، این ده از قنات مشروب میشود، محصولاتش غلات و چغندر و لوبیاست، اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند و راه مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قصبه ای است در جنوب لارستان و در شمال شرقی بندرعباس و از آنجا در حدود 150 هزارگز فاصله دارد، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2020)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک. واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری طرخوران و 18 هزارگزی تفرش و 6 هزارگزی بند ساوه. ناحیه ای است واقع در دامنۀ کوهسار با آب و هوای مناطق سردسیری و دارای 400 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک وفارسی زبانند. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات و گردو و بادام و توتون و بن شن و پنبه است. شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم و گلیم بافی است و راه مالرو میباشد. مزرعه: خرک، ون آباد، سارک، قنات ولی، حاجی خلیل جزء این ده است. در کوه قزل قیه طلا و در کوه دمرپوخی آهن وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بزرگ شدن و سطبر گردیدن.
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
گول. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابله. (المصادر زوزنی). احمق. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج، نوکی ̍، نوک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانوق
تصویر خانوق
از ریشه پارسی خناک باد زهره از بیماری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانوک
تصویر مانوک
مانورک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوک
تصویر انوک
گول: نادان
فرهنگ لغت هوشیار
خانه های کوچک که بچه ها جهت بازی می سازند
فرهنگ گویش مازندرانی
مرد زن صفت
فرهنگ گویش مازندرانی
سرد خنک
فرهنگ گویش مازندرانی