جدول جو
جدول جو

معنی خاندیش - جستجوی لغت در جدول جو

خاندیش
نام سلسله ای بوده است که از 801 تا 1008 هجری قمری (1399 - 1599 میلادی)، در قسمتی از هندوستان حکومت کرده اند، نخستین پادشاه این خاندان ناصرخان اولین فرمانروای مسلم خاندیش است که خود را از زیر باراطاعت سلاطین دهلی بیرون آورد و مدعی رساندن نسب خویش بخلیفۀ ثانی عمر شد، این شخص از راه مواصلت با پادشاهان گجرات نسبت داشت و ممالک او که شامل درۀ سفلای نهر تپتی نیز بود با خاک گجرات فقط بواسطۀ بیشه ای مجزا میشد و پایتخت او شهر برهان پور و در نزدیکی قلعۀ اسیرگره بود، اکبرشاه برهان پور را گرفت و در 970هجری قمری (1562 میلادی) پادشاه آن را دست نشاندۀ خود کردولی خاندیش تا سال 1008 هجری قمری ضمیمۀ ممالک مغول نشده بود، در این تاریخ قلعۀ اسیرگره پس از شش ماه محاصره مسخر گردید و سلسلۀ سلاطین خاندیش برافتاد،
این سلسه بدست مغولان برافتاد، (از طبقات سلاطین لین پول ص 285 و معجم الانساب زمباور صص 434 - 435)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
(دخترانه)
آنچه حاصل اندیشیدن است، فکر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاندیز
تصویر شاندیز
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی مشهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بداندیش
تصویر بداندیش
کسی که اندیشۀ بد دربارۀ دیگری داشته باشد، بدخواه، بددل، بدنیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
آنچه از عمل آگاهانۀ ذهن حاصل می شود، فکر، گمان، ترس، بیم، توجه، ملاحظه
اندیشه کردن: فکر کردن، خیال کردن، احساس ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندایش
تصویر اندایش
گل کاری، گل مالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندیش
تصویر اندیش
اندیشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای اندیشنده مثلاً بداندیش، خیراندیش، دوراندیش، نیک اندیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
خانواده، دودمان، برای مثال مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمان ها پسندی بدی (سعدی - لغت نامه - خاندان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیراندیش
تصویر خیراندیش
ویژگی کسی که به خیر و خوبی دیگران می اندیشد
فرهنگ فارسی عمید
نام ایالتی است از ایالات دکن بهندوستان، (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در ترکیب بجای اندیشنده نشیند. (از یادداشت مؤلف). پندارنده و اندیشه کننده و نگرنده و تفکرکننده و تأمل کننده و همیشه بطور ترکیب استعمال میگردد مانند خیراندیش... (ناظم الاطباء). فکرکننده به معنی فاعل و این اکثربترکیب می آید چنانکه پس اندیش... (آنندراج). آخراندیش، بداندیش، چاره اندیش، خیال اندیش، خیراندیش، دوراندیش، دولت اندیش، زیرک اندیش، ستم اندیش، شراندیش، صلاح اندیش، عاقبت اندیش، عدداندیش، کج اندیش، کم اندیش، کوته اندیش، مآل اندیش، محال اندیش، مصلحت اندیش، نکواندیش، نکونامی اندیش، نیک اندیش، وفااندیش. (یادداشت های مؤلف).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اندایش
تصویر اندایش
گل کاری گل مالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
فکر، تصور، گمان، خیال، وهم، تدبیر، رای، عزیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل، قبیله، اهلیت، عترت، خانمان، خانواده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شراندیش
تصویر شراندیش
بد اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب بجای (اندیشنده) آید: بد اندیش خیر اندیش دوراندیش نیک اندیش، اندیشه: اندیشمند اندیشناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بداندیش
تصویر بداندیش
بدگمان، متظنن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندایش
تصویر اندایش
((اَ یِ))
گل کاری، گل مالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
((اَ ش ِ))
تفکر، تأمل، ترس، اضطراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
فکر، ایده، تفکر، ذهن، تامل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
Thought
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
pensée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از روستاهای کوهسار فندرسک استارآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
پژواک صدا در کوهستان، آواز خواندن به خواندن، به خواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
мысль
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
Gedanke
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
думка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
myśl
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
思想
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
pensamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
pensiero
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
pensamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
gedachte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
ความคิด
دیکشنری فارسی به تایلندی