جدول جو
جدول جو

معنی خامص - جستجوی لغت در جدول جو

خامص(مِ)
باریک شکم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
خامص
باریک شکم
تصویری از خامص
تصویر خامص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خامه
تصویر خامه
چربی شیر خام که به طور طبیعی یا با ماشین خامه گیری از شیر می گیرند
قلم
در علم زیست شناسی بخشی از مادگی گل که میان کلاله و تخمدان قرار دارد
نخ ابریشمی
توده برای مثال تا هست خامه خامه به هر بادیه ز ریگ / و ز باد غیبه غیبه بر او نقش بی شمار (عسجدی - ۴۵)، برای مثال نشسته به صد خشم بر «خامهای» / گرفته در انگشت خود خامهای (ابوشکور بلخی - شاعران بی دیوان - ۱۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخامص
تصویر اخامص
اخمص ها، قسمتهایی از کف پا و بین پنجه و پاشنه ها که به زمین نمی رسد، جمع واژۀ اخمص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خامس
تصویر خامس
پنجم، پنجمین
خامس آل عبا: لقب حسین بن علی، امام سوم شیعیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخمص
تصویر اخمص
قسمتی از کف پا، بین پنجه و پاشنه، که به زمین نمی رسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خالص
تصویر خالص
ناب، سره، پاک، بی آلایش، بدون ظرف مثلاً وزن خالص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خامش
تصویر خامش
خاموش، ساکت، بی صدا، به طور آرام، ساکت باش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خامل
تصویر خامل
گمنام، بی نام ونشان، فرومایه، بیقدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خامد
تصویر خامد
ساکت، خاموش، بی حرکت
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مِ)
جمع واژۀ اخمص، بمعنی باریک میان و میان کف پای که بر زمین نیاید. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برداشته شدن از چیزی و یک سو گردیدن. (منتهی الارب). تجافی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) :تخامص لفلان عن حقه و تجاف له عنه، ای اعطه ایاه و تقول مسسته بیدی و هی بارده فتخامص عن برد یدی، ای تجافی. (اقرب الموارد) ، دادن حق کسی را. (از منتهی الارب) : تخامص عن حقه علی الامر، بده حق او را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تنک شدن تاریکی شب نزدیک سحر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) :
الیها و لیلی قد تخامص آخره.
فرزدق (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لامص
تصویر لامص
نگبهان تاکستان رزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامد
تصویر خامد
مرده، آرمیده، فرونشسته خاموش ساکت آرمیده، بی حرکت بی جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامس
تصویر خامس
پنجم پنجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامش
تصویر خامش
خاموش، ساکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامط
تصویر خامط
شیر خوشبوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامن
تصویر خامن
گمنام، بی قدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامه
تصویر خامه
ابریشم خام، ابریشم نتابیده، چربی روی شیر، نی یا قلم برای نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامی
تصویر خامی
ناآزمودگی، بی تجربگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارص
تصویر خارص
دروغگو، کاذب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالص
تصویر خالص
ساده، ناب، صافی، بی غش، بی آمیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخامص
تصویر اخامص
جمع اخمص، باریک میانان، گودی های پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمص
تصویر اخمص
کف پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامل
تصویر خامل
گمنام، بی ارزش گمنام بی نام و نشان، بی قدر فرومایه، جمع خاملین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخامص
تصویر اخامص
((اَ مِ))
جمع اخمص. گودی های کف دست و پا و میان بدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامه
تصویر خامه
((مِ))
ابریشم خام، سرشیر، قلم، توده، تل ریگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامل
تصویر خامل
((مِ))
گمنام، بی قدر، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامش
تصویر خامش
((مُ))
ساکت، آرام، خاموش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامد
تصویر خامد
((مِ))
خاموش، ساکت، آرمیده، بی حرکت، بی جنبش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خالص
تصویر خالص
((لِ))
بی آمیغ، بی آلایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خالص
تصویر خالص
سره، ناب، زدوده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خامه
تصویر خامه
قلم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خامی
تصویر خامی
Crudeness, Rawness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خالص
تصویر خالص
Pure, Unadulterated
دیکشنری فارسی به انگلیسی