جدول جو
جدول جو

معنی اخامص

اخامص((اَ مِ))
جمع اخمص. گودی های کف دست و پا و میان بدن
تصویری از اخامص
تصویر اخامص
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اخامص

اخامص

اخامص
اخمص ها، قسمتهایی از کف پا و بین پنجه و پاشنه ها که به زمین نمی رسد، جمعِ واژۀ اخمص
اخامص
فرهنگ فارسی عمید

اخامص

اخامص
جَمعِ واژۀ اَخمص، بمعنی باریک میان و میان کف پای که بر زمین نیاید. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

اخامه

اخامه
خیمه ساختن، گفته اند شهری است جنب سوارقیه از دیار بنی سلیم مذکور در شعر عمر بن ابی ربیعه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

تخامص

تخامص
برداشته شدن از چیزی و یک سو گردیدن. (منتهی الارب). تجافی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) :تخامص لفلان عن حقه و تجاف له عنه، ای اعطه ایاه و تقول مسسته بیدی و هی بارده فتخامص عن برد یدی، ای تجافی. (اقرب الموارد) ، دادن حق کسی را. (از منتهی الارب) : تخامص عن حقه علی الامر، بده حق او را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تنک شدن تاریکی شب نزدیک سحر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) :
الیها و لیلی قد تخامص آخره.
فرزدق (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

خامص

خامص
باریک شکم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا