جدول جو
جدول جو

معنی خاقان - جستجوی لغت در جدول جو

خاقان
(پسرانه)
خان بزرگ، امپراطور، لقب پادشاهان چین و ترک، پادشاه
تصویری از خاقان
تصویر خاقان
فرهنگ نامهای ایرانی
خاقان
ترکی شاهنشاه عنوانی است که بیاد شاهان چین و ترکان داده اند، جمع خواقین
فرهنگ لغت هوشیار
خاقان
لقب پادشاهان چین و ترکستان، پادشاه، شاهنشاه، در دورۀ قاجار، لقب بعضی از درباریان و نزدیکان شاه، مقرب الخاقان
تصویری از خاقان
تصویر خاقان
فرهنگ فارسی عمید
خاقان
لقبی برای پادشاهان چین و ترکستان، جمع خواقین
تصویری از خاقان
تصویر خاقان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاقانی
تصویر خاقانی
منسوب به خاقان سلطانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خابان
تصویر خابان
(پسرانه)
نام سردار ایرانی در زمان رستم فرخزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
هر دو گروه، هر دو سوی رود، کرانه های آسمان و زمین، خور آیان و خور بران تثنیه خافق در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفقان
تصویر خفقان
طپش دل، تپش دل
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خلق، ژنده ها جامه های کهنه جمع خلق کهنه ها ژنده ها جامه های کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفقان
تصویر خفقان
تپیدن به ویژه تپیدن قلب
در علوم سیاسی کنایه از نبودن آزادی سیاسی، اختناق، خفه شو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلقان
تصویر خلقان
کهنه، فرسوده. در فارسی معمولاً در معنای مفرد به کار می رود، جامۀ کهنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاقان
تصویر قاقان
خاقان بنگرید به خاقان ترکی خاقان نبگرید به خاقان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفقان
تصویر خفقان
((خَ فَ))
تپیدن، تپش دل، اضطراب، جو ترس و وحشت، اختناق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلقان
تصویر خلقان
((خَ))
جمع خلق، کهنه ها، ژنده ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خایان
تصویر خایان
در حال خاییدن
فرهنگ فارسی عمید
پادشاه پادشاهان شاهنشاه توضیح غالبا جزو عناوین فتح علی شاه مذکور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرب الخاقان
تصویر مقرب الخاقان
کسی که به شخص پادشاه نزدیک باشد
فرهنگ فارسی عمید
نزدیک پادشاه. برجال دولت و نزدیکان دربار اطلاق میشد. در عهد شاه عباس بزرگ عنوان دیوان بیگی بود
فرهنگ لغت هوشیار