- خارق
- پاره کننده از هم درذنده، بر هم زننده شورنده، ناجور پاره کنه از هم درنده، آنچه که بر خلاف نظم عمومی و جریان طبیعی امور باشد هر چه که نظام عمومی را بر هم زند، جمع خوارق. یا خارق عادت. آنچه که بر خلاف عادت باشد خارق العاده، امری عجیب و غیر معتاد که از پیغمبر امام و یا ولی سر زند معجزه: کرامت خارق العاده
معنی خارق - جستجوی لغت در جدول جو
- خارق
- پاره کننده، ازهم درنده، شکافنده، ویژگی آنچه عادت و نظام عمومی و طبیعی را بر هم می زند، معجزه
- خارق ((رِ))
- پاره کننده، هر چه که برخلاف نظم طبیعی باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مخرق ها، پاره کننده ها، شکافنده ها، بسیار دروغ گوها، جمع واژۀ مخرق
آفرینشگر، آفریننده، آفریدگار
بیرون
ندانمکار گول
دزد، راهزن
تابان، ابر درخشار برق زننده درخشنده تابان، ابر با برق و درخشنده
دزد، برگیرنده چیزی به نهادن و به حیله
کلمه ترکی، نوعی کفش است
نو بیرون آورنده، آفریدگار، آفریننده، بوجود آورنده
لرزنده
خازق: آماجین
آماجین به آماج رسیده، سر نیزه
سنگ سخت، سنگ خارا
رها کننده، سرد، بد کاره
خار کوچک خار کوچک، نوعی خرمای زرد و خشک خرک
خرما بان نگهبان خرماستان
دروغگو، کاذب
عمل خاریدن
بیرون رونده، بیرون شونده
خفه کننده گلو
دزد، شتر دزد
سنگی است از دسته سنگهای آذرین درونی که خود دسته مشخصی را بنام سنگهای خارایی تشکیل میدهد. سنگی است سخت و مرکب از بلورهای اصلی کوارتز فلدسپات و میکا که برنگهای خاکستری و پشت گلی و سبز دیده میشود گرانیت، نوعی از بافته ابریشمی که مانند صوف موج داراست و مخطط عتابی، نغمه ایست از موسیقی
گنده و پلید
جمع خارث، بر هم زنندگان، پاد سرشتان پاد خوی ها جمع خارق. آنچه که خلاف عادات مردم باشد، کرامات اولیا
طالع، بر آینده، روشن، تابان
لرزنده، جنبنده، تپنده
مقابل داخل، بیرون، کشور بیگانه، ویژگی دورۀ عالی در تحصیلات مذهبی شیعه که بر اساس تقریرات استاد است