جدول جو
جدول جو

معنی خارسم - جستجوی لغت در جدول جو

خارسم(سَ)
شرق. ضریع. خروب. خرنوب. فش. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ)
دارای رسم. باآئین:
ز تخم فریدون یل کیقباد
که با فر و برزست و با رسم و داد.
فردوسی.
رجوع به ’با’ شود، زنی که در فضل تمام باشد و در دانش از سایرین درگذشته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مادرزن، (فرهنگ نظام)، خواهرشوهر، این لغت را فرهنگ نظام از تکلم اصفهانیان ضبط کرده است ولی در لهجۀ تهرانیان همان خواهر است:
میروم تا همدان شو کنم با رمضان
قلیان بلوری بکشم، منت خارسونکشم،
رجوع به خارشو شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
چیزی که مانند خار باریک و سر تیز باشد. (آنندراج). هر چیز نوک دار. (ناظم الاطباء). خار بسیار سرتیز و هر چیز تیز نوکدار. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 361)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری با 390 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ)
جمع واژۀ رسم
لغت نامه دهخدا
(رِ)
شکافندۀ پره بینی و برنده. (آنندراج) (غیاث اللغه) ، مفسد و شریر. (آنندراج) (غیاث اللغه) ، ترک کننده. (منتهی الارب)
سرد، باد سرد. (منتهی الارب). ج، خوارم
لغت نامه دهخدا
(رِ)
تیری که یک تکه از هدف را بکند. (دکری ج 1 ص 604)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
مرد آتنی بوده است که آرته باذوالی فریگیه سفر او را با خود یاد کرد در تاریخ ایران باستان آمده: ارته باذوالی فریگیۀ سفلی (فریگیه هلس پونت) در 356 قبل از میلاد بر او (اردشیر) یاغی شده خارس نام آتنی را با جمعی از سپاهیان یونانی بخدمت خود اجیر کرد. اردشیر قشونی مرکب از هفتاد هزارتن بقصد او فرستاد و تیروس تس سردار اردشیر شکست یافت... اردشیر دولت مزبور را تهدید کرد که اگر به ارته باذ کمک کند بحریه ای که از سیصد کشتی تشکیل می گردد به کمک جزائر مزبور خواهد فرستاد. آتنی ها ترسیده فوراً خارس را احضار کردند و گفتند که مردم آتن با خارس همراه نیستند. (از ایران باستان ج 2 ص 1166 و 1167)
لغت نامه دهخدا
(خَ سُ)
قردمانا. (از بحر الجواهر). رجوع به قردمانا شود، سم خر
لغت نامه دهخدا
تصویری از خارم
تصویر خارم
رها کننده، سرد، بد کاره
فرهنگ لغت هوشیار
روستایی از دهستان عشرستاق هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
خرم، شاد
فرهنگ گویش مازندرانی